دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَهَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَهِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین.
خدایا روزی کن مرا در آن فرمانبرداری فروتنان و بگشا سینه ام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت ای امان ترسناکان
شرحی بر دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
سید حجت مهدوی:
در ماه معطر و مطرای رمضان بیش و پیش از هر چیز ، باید عقل خود را با خویش به آشتی در آورد ، عقل رفته و در تبعید فرو افتاده ما که غالبا نسبتی سازنده و زاینده با ما بر قرار نمی کند !
گاه باید صاف وساده از خود پرسید :
خدایی ، تا کی جدایی !؟
راستی چرا ما به عقلانیت خود وقتی و وقعی نمی نهیم !؟ در حالیکه خرد برتر از هر چیز که ایزد بداد .
ما کار خود را نه بر اساس خرد و خردمندی که بر مبنای خشم و نفرت و هیجانات پوچ انجام می دهیم و تازه گاه آن را وظیفه شرعی هم می پنداریم و ریا کارانه بر آنمی بالیم !
راستی ما کجای این داستانیم ؟
آدمی تا وقتی با عقل خود قهر است و از آن فاصله دارد ، در وادی منازعه و مخاصمه با خویشتن خویش فرو افتاده است!
لذا آدمی در چنین تقهر و تغافلی، کجا و کی فرصت و رخصت آن پیدا می کند تا به مکاشفه خویشتن نائل آید !؟
روانشناسان می گویند ، زندگی دومت آنگاه آغاز می شود که بفهمی تنها همین زندگی محدود و معطوف به مرگ را در اختیار داری و بس !
عقل تنها سرمایه عمر حقیقی ماست پس نباید از این کیمیای هستی زاویه و فاصله گرفت !
در چنین فواصل نامیمونی ماه رمضان تماما برای ما می شود عایدات و خاطراتی نه چندان خوش از گشنگی و تشنگی و هکذا دلتنگی های بی فرجام !
رمضان بی صفا می شود ، همان رنج و عنای همیشگی !
به تعبیر انوری :
ایزد داند که جان شیرین را
تا چند عنا و رنج فرمایم !؟
انبیاء جملگی آمدند برای احیای خاکیان ، خاکیانی که با هبوط خود به اوصاف زمین در غلطیده اند !
چنین ایام متبرکی بواقع امکان لطیف و رفیعی ست برای استیثار و استحصال گوهر عقل که ،ای نتیجه خاک نه در درون کان داری !؟ رسیدن به عقل و خرد غایت نیکوی هر عبارت و عبادتی است .
تا چه سوداهاست در دریای عقل !
در روایتی از حضرت رسالت آمده است ، مردم یا کانی از “طلا ” هستند و یا که کانی از “نقره”.
در این میان ما بشر عاطل و باطل فارغ از کان و معدن ، نداریم ! هر کس صلاحیت و اهلیت خاص خود را به همراه دارد . بخاطر دار این نکته به خدمت در کجا گفتیم .
در سرشت پدیده های طبیعت ، به حق ما را ورقی دیگر نوشتند !
در دعای امروز می خوانیم :
که به ما توفیق عبادت متواضعین را عطا فرماید ، متواضعی کسانی هستند که گشوده به هستی می باشند، کسانی که منکسرانه با همه افق های باز نسبت دارند دور از هر تحجر و تقشر نفس گیری ! شیخ سالک اولین تعلیمی که برای مرید خود دارد انکسار و فروتنی ست که خدا در دل دلشکستگان منزل دارد .
در پایان دعای امروز از خداوند می خواهیم که هر گونه ترس و واهمه ای را از رخت و تخت ما بردارد و ما را به مقام عالی امن خود برساند .
در واکاوی و تحلیل محتوای هر گناهی لاجرم به ترس می رسیم . چو هر گناه که دیدم رهی به ترسیدن داشت !
لذا مصرانه و ملتمسانه از خداوند – که مرکز هر امنیت و آرامشی است – می خواهیم اختاپوس ترس را از روی جمیع جهات امور زندگی ما بر دارد .
ترس با ایمان جمع نمی شود ، در روایتی آمده است ،
مومن ممکن است پاره ای از خصلت های نکوهیده را به هر ترتیب در خود داشته باشد ، اما او را با خصلت ناپسند ترسویی میانه ای نیست !
آنکس که می ترسد می لرزد و آنکس که می لرزد می بازد ، ترس مویی نیست اندر راه عشق !
بامانک یا امان الخائفین .