آقای استاندار؛ با یک گل بهار نمی شود!!
اسفند ۱۴۰۱، با دستور استاندار گیلان، ورود زباله به لندفیل سراوان رشت متوقف شد. با شنیدن این خبر از طرفی خوشحال شدم، چون در ماههای گذشته از نزدیک با مردم سراوان همکلام شده بودم و نسبت به درد و رنجی که در طول سالیان گذشته متحمل شده بودند، آگاه بودم و از طرفی هم نگران، زیرا برای تهیه گزارشهایی از سراوان که در روزنامه اعتماد منتشر شده است، با کارشناسان بسیاری گفتوگو کرده بودم و میدانستم بدون فراهم آوردن زیرساختهای لازم، بستن درب سایت زباله امکانپذیر نیست. اگر بشود هم در پس آن چالشی عظیمتر از ابرچالش فعلی در پیش خواهد بود! پس از انتشار مطلبی در همین رابطه توسط استانداری گیلان با عنوان «شاهکاری که فراموش نمیشود؛ استاندار گیلان به قول و تعهدش عمل کرد» تقریبا مطمئن شدم باید منتظر پس لرزههای این اقدام بدون پشتوانه باشیم و خیلی زودتر از تصور من این پس لرزهها شروع شد. موضوع این یادداشت بررسی برآیند فعالیتهایی است که در جهت اعلام توقف ورود زباله به دفنگاه سراوان- در روزهای پایانی سال گذشته و شروع سال جدید انجام شد که به آن میپردازم:
در بخشهایی از آنچه استانداری گیلان با عنوان «شاهکاری که فراموش نمیشود» منتشر کرده و من هر چه خواندم نتوانستم نام مناسبی برای آن پیدا کنم، چون نه گزارش بود و نه خبر . فقط تخریب مسوولان سابق و اسبق در آن پر رنگ بود و تعریف و تمجید از مدیریت فعلی استان! و حتی نگارنده آن فراموش کرده بود که استاندار فعلی گیلان، نماینده سابق شهرستان رودسر- یکی از شهرستانهایی که محل دفن زباله آن سراوان است – بوده و به نوعی در هر آنچه در گذشته رخ داده مسوول است.
همچنین در این خبر آمده « به تازگی در نیمه دوم اسفند ماه از معاون وزیر کشور در رسانهها نقل شد که برای زبالههای خشک مرکز استان مکانی مشخص گردید و تا تکمیل کارخانه زباله سوز این نوع زباله به آن محل انتقال داده میشود. گفته میشود در منطقهای بسیار دور از آبادیها و سکونت خانوادهها در یک شهرستان جنوبی استان در دل کوههای بیآب و علف که مشکلی برای محیط زیست و مردم ایجاد نمیکند، زبالههای خشک به صورت موقت انباشته میشوند تا پایان سال آینده که پیمانکار وعده کامل کردن کارخانه زبالهسوز را داده آن بخش از زباله منتقل و به این کارخانه حمل شود.»
اولین موضوعی که در این بخش قابل توجه است اینکه سایت رسمی استانداری گیلان به نقل از رسانهها نقل قول معاون وزیر کشور را مطرح کرده است در حالی که باید به جلسه یا مصوبه ای در این زمینه استناد کند تا امکان پیگیری وجود داشته باشد! دوم؛ در گیلان با رطوبتی حدود ۷۵ درصد اصلا دپوی زباله خشک معنا ندارد، زیرا تجمیع پسماند هم رطوبت هوا را جذب میکند و هم با اولین بارش در محل دپو، حتی اگر زباله خشک هم باشد، شیرابه جاری میشود. سوم؛ از قرارداد ۴۰ میلیون دلاری احداث کارخانه زبالهسوز رشت که ۲۷ میلیون دلار آن برعهده دولت است، کمتر از ۱۰ میلیون دلار در ۹ سال گذشته، پرداخت شده است، چطور تا پایان سال ۱۴۰۲ و از کدام محل مابقی بودجه آن تامین میشود و با توجه به اینکه شرکت تیتیاس تمام قطعات خود را از چین وارد میکند طبق کدام زمانبندی، تا پایان سال واردات و احداث به پایان خواهد رسید؟
و مهمترین سوال؛ آن محل دورافتاده و بیآب و علف (به نقل از مطلب استانداری) اسم ندارد؟ اگر همه کارها طبق اصول انجام شده است چرا شفافیت در آن دیده نمیشود؟ لازم به توضیح است که هر مکانی برای دپوی زباله، حتی در دلکوهها هم نیازمند زیرسازی مناسب جهت جلوگیری از آلوده شدن خاک است. افزون بر اینکه در استانی مانند گیلان که در بیشتر روزهای سال شاهد بارندگی است، هرگونه تلنبار پسماند، تولید شیرابه میکند و این امر نیز باعث آلودگی خاک و روانآبها خواهد شد. درنتیجه در هر محلی که برای انباشت پسماند انتخاب میشود وجود کارخانه تصفیه شیرابه نیز ضروری است و اینکه فقط بگوییم در یک محل «بیآب و علف» و تصور کنیم خیال همه را راحت کردهایم، فقط گفتاری از روی ناآگاهی و غیرکارشناسانه است، چون در هر صورت، شروع آلودگی مجدد زیست بوم را رقم زدهایم.
مهمترین تناقضی که باید به آن پرداخت، این است که آن محل بیآب و علف (طبق مطلب تهیه و تدوین شده توسط اداره کل روابط عمومی استانداری گیلان)، برای مدتی محدود و موقت تدارک دیده شده است تا زبالهسوز احداث شود! اما استاندار گیلان در نشست با اعضای شورای اسلامی شهر رشت (۸ فروردین ۱۴۰۲) گفت: «راهاندازی زبالهسوز فقط پاک کردن صورت مساله است، زیرا خود دستگاه زبالهسوز منجر به ایجاد آلودگیهای بسیار زیادی میشود که برای مردم منطقه و استان خطر دارد.» حالا باید بپرسیم آیا آن محل موقت که برای دپوی زباله تا زمان احداث زبالهسوز معین شده بود با حذف این گزینه به دفنگاه دایمی دیگری برای پسماند بدل خواهد شد؟ در آن مکان جغرافیایی بینام، در آیندهای نه چندان دور، شاهد سراوان دیگری خواهیم بود؟ نکته مهم اینکه زبالهسوز علاوه بر آلودگی، ذاتا مناسب استان گیلان نیست، چون پسماند آن رطوبتی ۹۰درصدی دارد اما حال که گزینه زبالهسوز حذف شده است، جایگزین آن چیست؟
در بخش دیگری از این مطلب آمده «دکتر عباسی اضافه کرد: در مورد تفکیک زباله از مبدا نیز اقدامات خوبی انجام شده که امیدواریم با همکاری مردم بتوانیم صددرصد تفکیک زباله از مبدا را اجرایی کنیم.»
سوالی که در ذهن متبادر میشود، این است که در حال حاضر چند درصد تفکیک از مبدا زباله در استان اجرایی میشود؟ این عدد در کل کشور چند درصد است؟ چند کشور در دنیا ادعا میکنند که صددرصد زباله خود را در مبدا تفکیک میکنند؟ طبق کدام برنامه مدون، استاندار گیلان مدعی شده که میتوان صددرصد تفکیک از مبدا را اجرا کرد؟ باتوجه به اینکه تفکیک زباله شامل پسماند خانگی، ادارات و گردشگران و… است در همین نوروز چه برنامهای برای آگاهی مسافرین نوروزی از این برنامه جناب استاندار، تدارک دیده شده است؟ در چه بازه زمانی باید شاهد این اتفاق باشیم؟ تا آن زمان چه برنامهای وجود دارد؟
یکی دیگر از مواردی که شفافیت در آن نیست ظرفیت دقیق کارخانه کود آلی است. در ماههای نخست سال ۱۴۰۱، وزارت کشور ظرفیت کارخانه کود آلی لاکان را ۱۵۰ تن در روز اعلام کرده بود که باید به ۱۰۰۰ تن افزایش ارتقا داده شود. اما استاندار گیلان در اسفند ۱۴۰۱، با اشاره به پردازش بیش از ۳۰۰ تن پسماند در کارخانه پردازش پسماند لاکان بیان کرد: در گذشته ظرفیت پردازش پسماند در لاکان ۵۰ تن بود و هماکنون ظرفیت پردازش به ۳۵۰ تا ۴۰۰ تن رسیده است. استانداری گیلان هم ظرفیت کارخانه بازیافت را افزون بر ۵۰۰ تن در روز اعلام کرده است. اگر این تناقض در آمار و اعداد مرتفع نشود، امکان برنامهریزی دقیق وجود نخواهد داشت.
از موارد مهم دیگری که باید دقیق باشد تا امکان ارایه نقشه راه فراهم شود، تعداد شهرهایی است که زباله خود را به سراوان میفرستادهاند؛ در این مورد هم استاندار گیلان (۲۲ شهر) و اداره کل روابط عمومی استانداری گیلان (۱۷ شهر)، اتفاق نظر ندارند!
سخن پایانی؛ شنیدهها حاکی از تلنبار زباله در محل کارخانه بازیافت لاکان است! باید در نظر داشت حتی با اضافه کردن خطوط جدید به کارخانه بازیافت و پذیرفتن توان روزانه ۵۰۰ تنی این مجموعه، باز هم جوابگوی ورودی روزانه بیش از هزار تن زباله نیست و به زودی و با توجه به مجاورت اماکن مسکونی، با چالشی بزرگتر از گذشته مواجه خواهیم بود.
محل فعلی لندفیل سراوان نیز هر چند که درختکاری در بخشی از آن شروع شده اما باید توجه داشت این امر لازم است اما نه کافی است و نه کار جدیدی صورت گرفته و در سالیان گذشته هم بخشی از لندفیل اصلاح شیب و درختکاری شده است و تا زمان پوششدهی کامل راهی طولانی در پیش دارد و همانطور که با یک گل بهار نمیشود، با کاشت چند درخت هم سراوان به طبیعت باز نمیگردد! همچنین با توجه به تولید شیرابه در این محل، کارخانه تصفیه شیرابه سراوان حتی اگر فعال هم شود که آن هم با شائبههای بسیاری از نظر تکنولوژی و هزینه نگهداری مواجه است، چون از نظر جغرافیایی در نزدیکی سایت سراوان است فقط توانایی تصفیه شیرابه زبالههای دپو شده در این محل را دارد. در نتیجه امروز ما برای محلی که نمیدانیم کجاست! کارخانه تصفیه شیرابه نداریم!
درنهایت در نقطهای ایستادهایم که نه تکلیف محل دپوی پسماند (موقت یا دایمی) مشخص است، نه احداث زبالهسوز یا جایگزین آن، نه تصفیهخانه شیرابه و نه تناسبی بین زباله تولیدی و توان کارخانه بازیافت وجود دارد! مضاف بر اینکه هنوز ظرفیت دقیق کارخانه بازیافت مشخص نیست. ما حتی نمیدانیم تا تعیین تکلیف برای این موضوعات چه برنامهای تدوین شده است!
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0