مروری به نقاط ضعف و چالش جدی روند و کنش‌گران اصلاح طلبی در ایران بمناسبت سالروز دوم خرداد سال ۱۳۷۶؛

اصلاحات برای اصلاحات نقطه ی ضعف و چالش جدی روند اصلاح طلبی و اصلاح طلبان بود/اصلاحات برای  مردم و جامعه، باید به استراتژی اصلاح طلبان تبدیل می شد / با وجود چالش های روند اصلاح طلبی ، بهترین دولت بعد از انقلاب ۵۷ ، دولت اصلاحات بود

  در سپهر تحولات سیاسی ایران اصولگرایان یا همان محافظه کاران تکلیف خود را با بحث همراه کردن اکثریت مردم با خود ، اندیشه و عملکرد شان را روشن کردند و در واقع با تکیه بر برخی نهادهای قدرت عملاً اعلام کردند که حتی در انتخابات نیز به آرای اکثریت ملت کاری ندارند و با […]

 

در سپهر تحولات سیاسی ایران اصولگرایان یا همان محافظه کاران تکلیف خود را با بحث همراه کردن اکثریت مردم با خود ، اندیشه و عملکرد شان را روشن کردند و در واقع با تکیه بر برخی نهادهای قدرت عملاً اعلام کردند که حتی در انتخابات نیز به آرای اکثریت ملت کاری ندارند و با هر تعداد آرای ریخته شده در صندوق های رأی می خواهند در مناسبات قدرت بمانند و این می تواند در گذر زمان چالشهای جدی را برای محافظه کاران یا همان اصولگرایان و در نهایت برای مردم و منافع ملی به همراه داشته باشد.

تنوع فکری و اندیشه ای در اصلاح طلبان

در میان اصلاح طلبان جریان های فکری متفاوتی و متنوعی وجود دارند که یکی از جریان ها،  جریان« نخبه گرا»  می باشد.
این جریان نخبه گرا ( التیستی) دچار نوعی هراس اخلاقی نسبت به گرایش و تمایلی به نام «توده گرایی» یا همان «پوپولیسم» است.
توده گرایی برای نخبه گرا های اصلاح طلب مفهومی اساسا ناملموس و آزار دهنده است. از نظر آنها، پوپولیسم تمامی ویژگی های یک ایدئولوژی ارتودکسی را دارد و از این قابلیت و استعداد برخوردار است که با تظاهر به انقلابی گری، حمایت بخشهایی از مردم را در مواقع بحرانی کسب کنند.
پوپولیسم، همچنین مایل و قادر است از خود تعبیری منطبق با روایت های آرمانی مردم برگزیده اش را ارائه کند و آنان را در چشم اندازی به همان نحو آرمانی جای دهد.
این قبیل اصلاح طلبان (نخبه گرا) شنیده و بعضا خوانده اند که پوپولیسم گذرا است و کهگاه با قدرتی چشم گیر پدیدار می شود و امکانات بالقوه خود را برای دگرگونی ریشه ای نظام های سیاسی عرضه می کند، اما چیزی نمی گذرد که ناپدید می شود. به بیان دیگر مهار و سازماندهی جریان ها و جنبش های پوپولیستی ذاتا دشوار است، زیرا فاقد انسجامند و فعالیت شان با تناوبی حیرت انگیز فراز و فرود دارد.

 

جدایی از مردم _ نخبه گرایی صرف __ همراه شدن با مردم به هر قیمتی از عمده ترین چالشهای اصلاح طلبان در ایران

 

از این رو، مفهوم «مردم» از مفاهیم حاشیه نشین در متن گفتمانی این نوع اصلاح طلبان در سنوات گذشته بوده است، به بیان دیگر، می توان در برخی موارد ادعا کرد که در طول این دوران، اصلاح طلبان تصویر شفاف و عمیقی از مردم نداشته اند.
لذا گاه در مسیر   جدایی از مردم  یا سکتاریسم قرار گرفته اند و مواقعی با همراه شدن با مردم به هر قیمتی یا همان ولونتاریسم و گاهی هم صرفا نخبه گرا یا همان الیتیسیسم   شدند و دوره ای دیگر، به شمایل سازی شئ پرستانه( کیش شخصیت) از شخصیت ها و تقدیس آنان پرداختند.
البته گاه نیز در عالم پندار خود تصویری از «مردم» ترسیم و تصویر کردند و تلاش نموده اند تا مردم را شبیه آن کنند .
در ضمن در میان اصلاح طلبان، جمعی وجود دارند  که قصد عبور از آفات پوپولیسم را ندارند و نیز قصد ندارند به ترویج و تقویت چنین تمایلی در میان خود بپردازند، بلکه تلاش دارند بگویند در شرایط کنونی رسالت یک گروه اجتماعی و سیاسی پیشرو یا آوانگارد نه در فرسنگ ها جلوتر از مردم دویدن و نه در فرسنگ ها از آنان عقب ماندن بلکه با آنان بودن و با آنان زیستن است.
در میان مردم بودن به شکل واقعی به معنای توده گرایی و عوام گرایی افراطی ( پوپولیسم) نیست، بلکه به معنای پرهیز از سکتاریسم (جدایی از توده ها) و پرهیز از تافته ای جدا بافته شدن در جامعه و خودداری از دو دستی تقدیم کردن آرای مردم به رقیب در صحنه های سیاسی همچون انتخابات مختلف می باشد( البته در ارتباط با انتخابات و نحوه‌ی برگزاری آن می توان ادعا کرد که کمترین تقصیر به اصلاح طلبان بر می گردد و تمامیت خواهان و تندرو های اصولگرا با مهندسی انتخابات عملاً زمینه های حذف اصلاح طلبان در بسیاری از انتخابات فراهم کرده‌اند).

 

مشکل رابطه با همه ی اقشار مردم ،چالش فعالان سیاسی اصلاح طلب در ایران

خوب است همینجا نیم نگاهی به مشکل و ضعف دیگر  اصلاح طلبان یعنی مشکل نا آموختگی و نابلدی ایجاد رابطه با همه ی اقشار مردم داشته باشیم. این دسته از  اصلاح طلبان آنگاه که از سر مهر و یا نیاز طلب یاری می کردند و روبه سوی مردم روان و دوان می شدند، شیوه و روش ایجاد ارتباط عمیق با آنان را بلد نبودند.

آنان بدون آنکه از برج عاج زبانی و کلامی خود خارج شوند، تلاش کردند با مردمی که سخنان آنان را فهم نمی کردند، رابطه برقرار کنند، غافل از اینکه در بسیاری از مواقع، مردم از طریق سخنان و بیانه های شور آفرین و نمادین رهبران و نمایندگان و حاملان گفتمان ها، با آنها آشنا می شوند و بسیار اندک اند، کسانی که به تامل و اندیشه در مبانی منطقی گفتمان ها و نظریه ها پرداخته  و به ناسازگاری های آن می اندیشند.
می بایست تاکید کرد، شرایط توضیح داده شده فوق در سالهای بعد از دولت اصلاحات یعنی از سال ۱۳۸۴و در کوران انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ و حتی پس ازآن به خوبی تجریه شده است و ضرورت دارد تا اصلاح طلبان از تجربیات گذشته به خوبی درس بگیرند و به  پیشنهادهای منقدان  اندکی توجه نمایند که عبارتند از؛
۱_جدی ترین و فوری ترین اقتضای مرحله ی عمل اجتماعی، سیاسی در شرایط کنونی، تلاش اصلاح طلبان و ترقی خواهان برای باز سازی، تعمیق و گسترش رابطه ی خود با همه ی اقشار مردم است.
۲_شیوه ی فعالیت شفاهی، در جامعه ی امروز ما بسیار موثر است. کنش گفتاری و رفتاری و  مبادله ی لفظی و شفاهی که هر مخاطبی را در بیان، مناظره و دریافت مستقیم درگیر می سازد و هر مخاطبی را در اشکال بیانی و زبانی خاص شرکت می دهد، از این استعداد برخوردار است که گروه های اولیه را درچارچوب  یک طرز تفکر متحد سازد.
گفتمان ها و جریان های اجتماعی و سیاسی از رهگذر این مبادلات لفظی و کنش های گفتاری عمق می یابند.
همچنین ضرورت دارد اصلاح طلبانی که به عنوان مدیر ارشد و یا مشاور در سطوح عالی مشغول به فعالیت با دولت های همسو بوده و  احتمالا در آینده  خواهند بود،ضمن حفظ سیاست اتحاد و انتقاد با دولتهای همسو با سیاست های اصلاح طلبان ، رفتار و کارکردهای آنان برای اقشار مختلف مردم این معنا را می دهد که در عملکرد دولت سهیم هستند، پس باید با توجه به مشی و منش اصلاح طلبی خدای ناکرده از هر گونه شائبه رانت جویی و رانت خواهی و برخورداری از امتیازات ویژه بر حذر و مبرا باشند.
اگر برخی اصلاح طلبان نزدیک به دولتهای همسو، از امکانات ویژه برخوردار
شوند، بدانند که مردم به عنوان سرمایه اجتماعی، آن برخورداری ویژه و امتیازات را به پای روند اصلاح طلبی و اصلاح طلبان می نویسند و از آنان فاصله خواهند گرفت.

اصلاح طلبان و مردم

اصلاح طلبی یا رفرمیسم در تمام دنیا، یکی از بارزترین ویژگی اش همراهی و همگامی با مردم به شکل واقعی و نه پوپولیستی و عوام فریبانه در فرآیند رسیدن به حقوق اولیه و حقوق شهروندان صد البته پرهیز از هر گونه خشونت و خشونت طلبی و نفرت افکنی می باشد. در این فرآیند می بایست ساز و کارهای کنش و عملکرد اصلاح طلبان طوری  باشد که بتوانند مطالبات جامعه را با پرهیز از هر گونه خشونت طلبی و نفرت افکنی بخوبی نمایندگی کنند. ولی به نظر می رسد تا  به امروز اصلاح طلبان به عنوان رهبران و کنشگران اصلی این جریان در انجام این مهم موفقیت نسبی. داشته اند و گواه این موفقیت ، تشکیل یکی از بهترین دولت های بعداز جنگ هشت ساله ی عراق علیه ایران می باشد ( دولت آقای خاتمی).
شاید یکی از دلایل موفقیت نسبی و کم اصلاح طلبان در ایران وام دار بودن بخشی از آنان به قدرت، تعلقات و مناسبات قدرت  به شکل های مختلف باشد و این مساله هم در مردم و هم در طیف وسیعی از کنشگران فرآیند اصلاح طلبی در ایران به عنوان یک پارادوکس جلوه کرده است ،یعنی  دوگانگی ماندن با قدرت و همزمان ماندن در کنار مردم به شکل واقعی.

علی ایحال، اگر اصلاح طلبان نمی توانند
روز آمدتر باشند و عملکرد منطقی تری داشته باشند، به نظر می رسد جمع کردن بساط این نوع اصلاح طلبی ضررش خیلی کمتر از موجودیت کنونی آن می باشد. چون اگر در رفتار و اعمال برخی مدعیان اصلاح طلبی و پلتفرم اصلاح طلبی تجدید نظر جدی نشود، سرنوشت اصولگرایان یعنی از دست دادن پایگاه شان در نزداکثریت مردم و انزوای سیاسی ،دور از دسترس برای آنان نخواهد بود.
اصلاح طلبان باید از روند « اصلاحات برای اصلاحات» خارج شده و به فرآیند « اصلاحات برای مردم و جامعه» باز گردند،اگر اصلاح‌طلبان قدرت بازنگری و بازبینی نوسازی رابطه ی خود بامردم را داشته باشند،می توانند در سپهر سیاسی ایران ایفای نقش نمایند در غیر این صورت با شکستی سهمگین تر از گذشته مواجه خواهند شد.