برای زاد روز زردشت سپیتمان آموزگار بزرگ نیکی، خرد و تمدن بر جهان راستی و نور فرخنده باد
محمد کوراوند__با ظهور زردشت فصلی نو در تاریخ ایران و جهان آغاز شد. زردشت را پیام آور تمدن و خردمندی در تاریخ میدانند چونکه او بشر را از زندگی چادر نشینی، شکار و غارت به یکجانشینی، آبادی، کشاورزی و قانون دعوت کرد. اندیشمندان دوران باستان از فیثاغورس تا ارسطو و افلاطون به افتخار از او […]
محمد کوراوند__با ظهور زردشت فصلی نو در تاریخ ایران و جهان آغاز شد. زردشت را پیام آور تمدن و خردمندی در تاریخ میدانند چونکه او بشر را از زندگی چادر نشینی، شکار و غارت به یکجانشینی، آبادی، کشاورزی و قانون دعوت کرد. اندیشمندان دوران باستان از فیثاغورس تا ارسطو و افلاطون به افتخار از او یاد کردهاند و بسیاری او را نخستین فیلسوف میدانند.
در فلسفهی زردشت دو مینوی همزاد در جهان وجود داشت؛ خیر و شر. این دو به هم رسیدند (برخوردند) تا زندگی و مرگ در گیتی مادی ایجاد شد. پس از آغاز زندگی و درک هستی دو موهبت آزادی (اختیار) و خرد (انتخاب) در دسترس انسان قرار میگیرد. و بدینسان مسؤلیت آغاز میشود. از نیکی، نیکی نصیب گردد و از زشتی، شر. برخی آموزههای زردشت برای نخستین بار در تاریخ بشر بیان شده است. پس از زخمی شدن در جنگ با تورانیان و دیدن بلایای جنگ بسیار آزرده شد و از خدا خواست مردم از جنگ، بلایا و بیخانمانی و دروغ به دور باشند. آموزهی بزرگ او پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک بود که نیکی در همه ابعاد وجودی انسان را دربر میگیرد.
از قول خردمند باستان چنین گویند: نخستین آفریده از هستی یافتگان بهمن (وهومن) ،اندیشه نیک، به شکل نور اول است. سپس اردیبهشت، بهترین راستی و نظم، نور دوم. سپس شهریور و سپس اسفندارمذ و سپس خرداد و سپس امرداد. و هر یک دیگری را پدید کرده و از او هستی یافته است، چنانچه چراغی را از چراغ دیگر روشن کنند، چنانچه از چراغ نخستین هیچ کاسته نمیگردد…
نیچهی بزرگ در ستایش زردشت چنین گوید:
شعلهی سپید آتش، عاشقانه سر به سوی دوردست میکند و رو به بلندیهای آرام و هوای دلپذیر آن میآورد. من این آتش سپند را در برابر خویش نهادهام، زیرا این آتش روح من است. مگر نه روح من نیز پیوسته آرزوی کرانههای ناشناس و دوردست دارد و با گرمای سیریناپذیر خود هردَم بیشتر رو بهسوی بالا میکند؟
اما چرا زردشت ناگهان از انسانها دوری گزیده؟ چرا زمین و خشکی را ترک گفته و از آنها گریخته است؟
آخر او شش گام تنهایی را پشتسر گذاشته و از آن گذشته است اما برای هفتمین گام زمین در نظر او خاستگاهی ناچیز بود. دریا نیز بسنده نبود. زردشت به جزیرهای دورافتاده در دل امواج پناه برد. به کوهستان رفت و شعلهی آتش شد… اینست سرودی که زردشت خواند. چشم به راه نشسته بودم، اما چشمداشت هیچ چیز را نداشتم. در فراسوی خیر و شر بودم. گاه با نور گاه با تاریکی بازی میکردم، هر چه بود برایم بازی بود… یا گذشت بیهدف زمان. آن وقت ای دوست من، آن وقت بود که یکی دو تا شد و زردشت از برابر من گذشت…
و بزرگانی دیگر که در حق او گفته اند:
زردشت با فلسفه خود بشر را از بار سنگین مراسم ظاهری آزاد ساخت و اساس دین خود را بر آموزش نیکی نهاد. کردار نیک موقعی نیک است که از برای خود نیکی به جا آورده شود (نه به امید پاداش یا بیم عذاب) این حقیقت درخشان زمانی از اندیشه زردشت در جهان ظلمانی تابیدن گرفت که بشر در منتهای گمراهی و نادانی گرفتار بود زردشت از همهی مراسمات ظاهری و قربانیهای خونین رو بگردانید و آموزش داد که هیچ فدیه و نثاری جز سپاس و کردار نیک در نزد اهورامزدا پذیرفته نمیشود…
زردشت برای ما سخنانی آورده که هر هجای آن از اندیشه انباشته است، فشردگی فکر در آن به اندازهای است که مانند ندارد، فرزانه باستانی ایرانی این راستی جاوید را به زبان راند که پاداش بهشت و کیفر تنها از درون است، بهشت او منش و گفتار و رفتار پاک است، آنچه زردشت آموخته امروز بدان نیازمندیم، هنوز بدان نیازمندیم که ما را به آموختن و به کار بستن این فکر ها وادارد. هرگز کسی به هیچ زبانی بلند و شگرف این کهنترین بخشهای اوستا را رد نکرده است. کجا در فکر مردم چنین بلندی و شکوه یافت شده است؟
زردشت سپیتمان خردمند ایران باستان روانی یگانه و بی همتاست، حق دارد ایران از او سرفراز باشد که آوازهاش جهانگیر و نامش نزد همه گرامی است…
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0