در ارتباط با تخریب همدیگر و دوست را دشمن دانستن ؛

به کجا چنین شتابان!؟/ چه بر ما رفته است که حاضریم برای فتح قلل سیاسی از هر پدیده منفی استفاده کنیم

علی کریمی پاشاکی / روزنامه نگار،  تجلیل از شخصیت های علمی، فرهنگی و هنری و … در جای خود بسیار پسندیده و ستودنی است و از جایگاه خاصی برخوردار می باشد و در سالیان گذشته در کشور ما به وفور در میان اهالی علم و فرهنگ و هنر و … به مباهات ایرانیان افزوده است. اما تجلیل فرهنگی ای که از جنس «فرهنگ وصله و پینه ای » بر جامعه فاخر ایرانی اخیرا در جشنی به عمل آمد، کیسه کشیدن بر چرک تنی است که سال هاست قابل زدودن نیست و دستانی نیرومند می طلبد تا در گرمابه های عمومی تاریخ کهن ایران زمین، خاطره دلاک های غیور را به خاطر آورد. به راستی کجای دورانی از تاریخ ایران هستیم؟ کجای تاریخ مان زنگار گرفته که این چنین به دنبال صیقل آنیم؟ عصر آهن؟ عصر بر باد رفته فرهنگ ایرانی در هجوم مغول؟ و یا عصری که بیگانگان خیال چپاول در سر می پرورانند؟ و یا عصر روشنگری و انقلاب اندیشه و فکر که در مسیر آن هر ذهن توانمندی به دنبال تحول خواهی است؟ اگر بپذیریم که فرهنگ در ذات خویش تکامل پرور است و تزاید عملی در تمامی فعالیت های مربوط به حوزه فرهنگ پذیری به سمت جلو دارد، اکنون بر کدام سکوی فرهنگی ایستاده ایم و چه شاخصی از فرهنگ غنی ایرانی را به خود اظهاری رسانده ایم؟ خود اظهاری تنها در حوزه اعمال شخصی نیست در اظهارات و ترویج تفکر نابی است که مبین مسیر و راه آیندگان و فرارویانی باشد که فردای ایرانی را، فردای جامعه ایرانی را ترسیم کند. فرهنگ ایرانی جامعه گستر است و بر تک تک افراد ایرانی ـ خارج از جناح گرایی وظیفه است تا آن را پاس بدارند.

همه ما در زیر یک پرچم و یک فضا نفس می کشیم، گرچه های  هر کداممان با نشانی از تحزب و حزب گرایی رنگ ها را انتخاب کرده ایم، اما همه مان یک رنگیم، همه مان یک دلیم و دلمان برای ایران وایرانی می سوزد و به ضرباهنگ توسعه و ترقی گوش فرا می نهیم، چه اصلاح طلب، چه اصولگرا و چه دیگر باشیم. همه مان در یک اصل به اشتراک رسیده ایم و آن پاسداشت فرهنگ غنی و پر بار ایرانی است، مگر ایرانی نباشیم و ایرانی را عزیز ندانیم!ما را چه می شود که حاضریم برای تخریب هم ولو به بهانه «ارزشی ساختی بی ارزش ها» از هر پدیده ای یاری جوییم تا شاید به مقاصدی که خارج از چارچوب منافع ملی مان به ما دیکته می کنند، بدان دست یابیم؟

«عاریه گیری از بی ارزشی ها» هر چند، به غلط در اذهان نسل جدید ایرانی جا افتاده، بهانه انتقام جویی از هر شکستی نیست، که این در واقع شکسته شدن شاخه های تنومند فرهنگ ایرانی است که ریشه در بطن و جان و خون هر کدام از ما ایرانی ها دارد. فراموش نکنیم همه ایرانی هستیم و به نام ایران به سنگر گشایی و فتح خاکریزها می رویم که نه دشمن خودمان برای هم به صف آرایی رسیده ایم. رقابت یک اصل تعریف شده در برتری جویی هاست اما شقاوت و نامردانگی در جایی دیگر و در مکانی خارج از حیطه رفاقت و هموطنی است و آن در بیرون از مرزهای سیاسی و جغرافیایی به وقوع می پیوندد. چه بر ما رفته است که حاضریم برای فتح قلل سیاسی از هر پدیده منفی اجتماعی نردبانی بسازیم که تا پلکان آخرین ما را به مقصد نرساند و بی اختیار سقوط را نشانه رویم؟

علی ایحال، هموطنان عزیز، به فراز بیندیشیم و از «اوج سپاری» به پست نشینانی که ما را فرودست لقب می دهند، بپرهیزیم که اگر اینان سخنی برای فرازمندی در چنته داشتند، امروز به مانند بسیاری از افتخار آفرینان ایرانی سرافراز چه در سالهای دفاع مقدس و دفاع از نظام و چه افتخار آفرینان علمی، هنری و ورزشی و … مدال بر گردن می آویختند نه تاج شاهی بر کلاه خود و نقش و نگاه بی هویتی بر دستان تهی از محتویات فرهنگ ایرانی !! همه در یک صف بایستیم و نگذاریم آن که از ما نیست در ما رخنه کند و بر سرعت خود بیفزاید، مبادا بر ما خرده گیرند. «به کجا چنین شتابان؟!»