درباره انتشار فیش حقوقی به اصطلاح نجومی؛

حقوق صد میلیونی دیگر نجومی نیست، حقوق هفت میلیونی فاجعه است!

در شبکه ‌های اجتماعی توسط برخی فعالان رسانه فیش حقوقی منتشر شده متعلق به قائم مقام یکی از شرکت‌های پتروشیمی زیر نظر صندوق ذخیره فرهنگیان که مجموع خالصی آن به بیش از  صد میلیون تومان می‌رسد. در فیش حقوقی او اضافه کار شصت ساعته، کارکرد ۳۱ روزه، جمعه کار ۴۴ ساعته دیده شده است. از مزایای […]

در شبکه ‌های اجتماعی توسط برخی فعالان رسانه فیش حقوقی منتشر شده متعلق به قائم مقام یکی از شرکت‌های پتروشیمی زیر نظر صندوق ذخیره فرهنگیان که مجموع خالصی آن به بیش از  صد میلیون تومان می‌رسد. در فیش حقوقی او اضافه کار شصت ساعته، کارکرد ۳۱ روزه، جمعه کار ۴۴ ساعته دیده شده است. از مزایای اضافه کار اقماری، حق دوری خانواده، ایاب و ذهاب، محرومیت از تسهیلات، فوق العاده بدی آب و هوا، پرداخت قبوض و بن و خواربار و …. هم استفاده کرده و اصولا هرچه توانسته در فیش حقوقیش گذاشته اند تا رقمش به صد میلیون تومان برسد. ولی فارغ از این که این مزایا رانت بوده ویا خیر بازهم می‌توان گفت که مبلغ نجومی بوده است؟

سال ۹۴ که فیش حقوقی ۵۶ میلیون تومانی صفدر حسینی به عنوان رئیس صندوق توسعه ملی منتشر شد ( همان که دخترش در مجلس گفته بود سهممان را از سفره انقلاب برداشتیم)، با آن پول حداقل می‌شد یک «برلیانس اتوماتیک» خرید. حالا صد میلیون تومان یک سوم یک خودروی پراید است. آن موقع پنجاه و شش میلیون تومان سی و یک هزار دلار بود و حالا صد میلیون تومان دو هزار دلار! دیگر حقوق نجومی چیست!؟

البته حقوق صد میلیون تومانی مناسب است، اما ارزش پول که پایین آمده دیگر اعتباری ندارد. چرا به جایش کسی نمی‌گوید حقوق هفت میلیون تومانی فاجعه است!؟ وقتی معاون پارلمانی رئیس‌دولت می‌گوید خبری از افزایش حقوق در نیمه دوم سال نیست یعنی باید کارگر با تورم بیشتر نیمه دوم سال سر کند و هزینه‌هایش بیشتر شود و مشکلات را به دوش بکشد.

البته که منظور این نیست که حقوق بی حساب و کتاب بالا رود  دولت هم می‌داند که افزایش حقوق حجم نقدینگی را افزایش می‌دهد و تورم را بالاتر می‌برد، ولی هرچه هست ارزش پول ملی کاسته شده است. همه در حال ضرر کردن هستیم. حتما نجومی بگیرش هم تنها اسمش بد رفته است. ارزش پول او هم پایین آمده است. باید مثل همین آقای قائم مقام کلی مرخصی و جمعه کاری رانتی برای خود جور کند که حقوقش را متناسب کند. مشکل اینجاست که کارگرش نمی‌تواند چنین مزایایی را برای خود تصور کند!