خیال پردازی های نو اصولگرایان انقلابی در دولت سیزدهم و مجلس یازدهم و مخاطرات جدی آن برای کشور

  برخی رفتارهای نواصولگرایان انقلابی در چند سال اخیر همانند رفتار های دولت های نهم و دهم برای کشور دارای هزینه‌های سنگین و مخاطرات جدی بوده ،هست و خواهد بود.شاید این نحله ی سیاسی جدید خودشان از عواقب هزینه بر رفتارهایشان برای منافع ملی خبر ندارند و با کمال تأسف شاید تلقی شأن از سیاست […]

 

برخی رفتارهای نواصولگرایان انقلابی در چند سال اخیر همانند رفتار های دولت های نهم و دهم برای کشور دارای هزینه‌های سنگین و مخاطرات جدی بوده ،هست و خواهد بود.شاید این نحله ی سیاسی جدید خودشان از عواقب هزینه بر رفتارهایشان برای منافع ملی خبر ندارند و با کمال تأسف شاید تلقی شأن از سیاست ورزی همین رفتارهای تند و رادیکال است.اما هر توضیح و یا توجیهی برای آن بیاورند ،نمی توانند جلوی زیان های سنگین این نوع رفتارها را که متوجه منافع ملی و معیشت ایرانیان است را بگیرند.
برای نمونه چندی پیش مناظره ی اقتصادی بین آقایان غنی نژاد- درخشان توسط افکار عمومی نه از سیمای جمهوری اسلامی بلکه از شبکه های اجتماعی و فضای مجازی بسیار دیده شد. برخی بیش از دو ساعت به تماشا نشستند و از دیدن انبان تهی از دانش آقای مسعود درخشان تئوریسین اقتصادی نواصولگرایان شگفت زده شدند.
او استاد الهام بخش تعدادی از اعضای قدیم و جدید کابینه دولت سیزدهم  به شمار می رود و می توان بخشی از خوب و بد کارنامه ی اقتصادی دولت آقای رئیسی را به پای
دیدگاه های او نوشت.

آقای‌ مسعوددرخشان که به ایشان عنوان علمی پروفسور هم داده می‌شود، پیش تر هم گفته بود :
«بایدهمه بانک ها را منحل و آن ها را در یک بانک تجمیع کرد” یا ” بازار مبادلات سکه را باید در کشور جمع کرد».
اما واقعیت این است که شنیدن اظهارات آقای درخشان برای کسانی که با مواضع طیفی به نام نو اصول گرایان  آشنایی دارند نه عجیب بود و نه بدیع! به عبارت دیگر این مجموعه از یک الگوی خاص فکری  __رفتاری پیروی
می کنند که می توان برخی از مولفه های اصلی آن را به شرح زیر فهرست کرد:

سیاست زدگی مفرط

برای  نو اصول گرایان انقلابی  سیاست مهمترین حوزه ی  تحلیل و فعالیت محسوب می شود. ظرفیت بسیج توده ها، تمایل شگفت ایرانیان به اظهار نظر بدون احساس نیاز به متخصصان، و سیاسی شدن تمام عرصه های زندگی در ایران معاصر شاید بتواند بخشی از این علاقه را توجیه نماید. کمتر ممکن است گفت و گویی را ببینید که از طرف انقلابی ها به سیاست آن هم از نوع زرد و روزمره اش آلوده نشده باشد. امری که می تواند به مثابه گل آلود کردن عرصه ی مباحثه و گرفتن ماهی مقصود از آن تلقی شود.

تئوری نظریه ی توطئه

نو اصول گرایان  از معتقدان به نظریه ی توطئه هستند که در پشت هر قضیه ای اثری از تلاش بیگانگان را می بینند. صهیونیسم جهانی، لژهای فراموسونری، وهابیون و تجزیه طلب ها هم در زمره ی این توطئه گران تلقی می شوند.
اگر چه ایران به دلیل قرار گرفتن در خاورمیانه همواره در معرض دسایس برخی از دشمنان از جمله صهیونیست ها و امپریالیسم جهانی و.. بوده است ولی بنا کردن همه ی تحلیل ها بر بنیان نوعی توطئه اندیشی از سوی این جریان می تواند تدابیر و سیاست ورزی عاقلانه را از مسیر حقیقت و واقعیت ها دور کند.

اراده گرایی  افراطی

نواصول گرایان انقلابی با بی اعتنایی به ساختارهای عمدتا تاریخی که عزم ما را برای تغییر محدود می سازند شعار ” ما می توانیم” را به ترجیع بند سخنان خود تبدیل کرده اند. به باور ایشان جهان اکنون به عرصه ی «جنگ اراده ها»تبدیل شده و واقعیت ها چنان نرم و موم آسا شده اند که می توان آن ها را به هر شکلی درآورد. از همین رو می کوشند تا با تولید روایت هایی از تلاش برای بر هم زدن نظم جهانی و مدیریت نوین آن، اراده گرایی خود را محقق سازند که در عالم واقعی و حقیقی چنین نیست.

اتهام زنی برای حذف منتقدان و مخالفان

غرب گدایی، غرب گرایی، اجنبی پرستی، وطن فروشی، ضدیت با اسلام، و مزدوری بیگانه تنها بخشی از زرادخانه نو اصول گرایان انقلابی در راستای اتهام زنی و حذف مخالفان محسوب می شود. ایشان هر جا که در استدلال کم
می آورند به ایراد اتهام مبادرت می ورزند تا بتوانند با مرعوب کردن طرف مقابل از ریزش در میان هواداران خود اجتناب نمایند. از همین رو کمتر گفت و گویی می توان سراغ داشت که با صبوری نمایندگان نو اصولگرایان انقلابی مواجه شده و به نحوی آرام و‌مسالمت آمیز خاتمه یافته باشد.

خیال پردازی های آنچنانی

نواصول گرایان انقلابی از قوه ی تخیل بالایی بهره می برند که مرزهای آن گاهی به توهم
پهلو می زند. ادعاهایی مانند؛ تبدیل ایران به اقتصاد نخست جهان، سودای قانون نویسی برای دنیا، ایجاد شغل با یک میلیون تومان، تولید لامبورگینی در کشور، و تاسیس اقتصاد اسلامی تنها بخشی از این خیال پردازی ها محسوب می شود. اگر چه آرزو بر جوانان عیب نیست اما اگر این ادعاها به بنیانی برای سیاست گذاری و تصمیم سازی و تصمیم گیری تبدیل شود می تواند شرایط بسیار مخاطره آمیزی را برای ایران در جهان کنونی ایجاد کند.