سخنی با وزیر محترم کار دولت چهاردهم که می گویند آیا خبرنگاری هم شغل سخت و زیان آور است!؟!؟

درست می گویید ، خبرنگاری شغل سخت و زیان آور نیست بلکه تقسیم رانت های متنوع در وزارتخانه تان بین وابستگان به قدرت اعم از چپ و راست شغل سخت و زیان آور است ؟!؟!

وقتی که نمی توانی یک تحلیل همه جانبه و گزارش تحلیلی جامع با فشار های آنچنانی بنویسید ، همین یک بخش کوچکی از شغل سخت و زیان آور است

علی کریمی پاشاکی ــ روزنامه نگار__در تاریخ ۷ آذر ماه ۱۴۰۳ که تازه آقای میدری با سلام و صلوات البته شما بخوانید هزاران وعده به برخی از نمایندگان مجلس دوازدهم و دیگران در ارتباط با تقسیم غنایم در وزارت عریض و طویل کار ، رفاه و تامین اجتماعی به برخی وابستگان قدرت از چپ و راست و میانه و گوشه و کنار و…به وزارت رسیده بود ، در حاشیه ی جلسه هیئت دولت به خبرنگاران گفت:
فکر می کنید که خبرنگاری از مشاغل سخت و زیان آور است ؟!؟!
از همین سؤال آقای میدری می شود فهمید که درک و فهم ایشان بعنوان یک استاد دانشگاه از مفهوم توسعه ی پایدار و متوازن چقدر است ؟!
اگر کسی که بقول خودش مدرک دکترا دارد و چنین تفکر واپسگرایانه نسبت به یکی از پر استرس ترین و خطرناک ترین شغل های دنیا دارد ، باید اعتراف کنم که در معرفی ایشان توسط آقای دکتر پزشکیان ، اشتباهی رخ داده است ، که الان وزیر پر ادعای کار ایشان با کمال تأسف ، می پرسد آیا خبرنگاری هم شغل سخت و زیان آور می باشد مانند کار در معدن!؟
آری جناب آقای دکتر میدری هم کار در معادن و کوره های با دمای و… بسیار بالا و هم شغل خبرنگاری ،از جمله شغل های سخت، زیان آور ، جانفرسا و دست و پنجه نرم کردن با مرگ احتمالی در هر آن می باشد.

برای جناب آقای پزشکیان و کسانی که ایشان را به وی معرفی کردند به غیر از غصه خوردن ، بسیار متاسفم که درک یک استاد دانشگاه!!! از شغل خبرنگاری این است.

جناب آقای دکتر میدری، وزیر محترم کار دولت چهاردهم ،
خبرنگاران در جای جای این جهان پهناور و گاها بی رحمانه به شکل های مختلف به مسلخ می روند و یا آنچنان سختی تحمل می کنند که دیگر روح و جانشان برای آگاهی دادن و خبر و اطلاع رسانی نمی ماند و پرپر می شوند. قطعا شرافت کاری و وجدان حرفه ای برای روزنامه نگاران و خبرنگاران واقعی حرف اول را در این بازار مکاره می زند، بازار مکاره ای که استعمارگران و مستبدین، تقلیل گرایان و عوامل متمول و انحصار گر رسانه ای آنان طوری طراحی کرده اند تا حق را باطل و زشت را زیبا جلوه گر نمایند. در این بازار مکاره خبرنگاران و روزنامه نگاران شرافتمند حاضرند برای روشن شدن حقایق برای مردم رونمایی چهره پلید عوامل زشتی زندگی آنان، سخت ترین مشکلات تا حتی مرگ را نیز تحمل نمایند تا رسالت واقعی خود را به انجام رسانند.
ناگفته نماند، خبرنگاران و روزنامه نگاران علی رغم ذات پر مسئوولیت و مهم حرفه ای شان که می بایست سختی های فراوانی را تحمل نمایند ولی در آوردگاه زندگی مادی به اندازه سختی های حرفه ای خود از نعمات مادی برخوردار نیستند. درصد بالایی از همکاران شریف، زندگی ساده و محقر انه ای دارند.
آنان ساده اند و ساده زیستن و فارغ از استرس فلان چک برگشتی در این روزگار را با هیچ چیز دیگری عوض نمی کنند. خبرنگار، باید عادت کند که برای مردم زندگی کند و برای مردم بمیرد، چون با خوشی های شهروندان شاد و با اندوهشان غمناک می شود.

ما روز نامه نگاریم ، ماخبرنگاریم و آگاهی و امید می دهیم

… ما خبر را می گیریم و می سازیم و می پردازیم، ما اصحاب خبر و رسانه ایم شاید هیچ چیزمان به هیچ چیز دیگرمان نخورد اما یک چیز مشترک داریم، یک حلقه وصل، یک عنصر برانگیزنده که ما را با همه تلاطم ها در یک مسیر مستقیم نگه داشته است و آن، «عشق» است. ما عاشقیم، عاشق بوی کاغذ، عاشق هیجان خبر، عاشق بازی با کلمات و الفاظ، دوستدار تغییر و تحول و مخالف جمود و ایستایی و اینچنین شد که ما روزنامه نگار شدیم و هنوز مانده ایم. شاید هیچ دلیل عقلی و منطقی برای ماندگاری در این حوزه نداشته باشیم، وقتی قیمت اجناس ، کالاها و خدمات روی آسانسور سوار است، وقتی برخی یک شبه از قبل رانت های جورواجور میلیاردر می شوند و تو چشم به راه اندک درآمدی … وقتی که همه هنگامی که می گویی شغلت خبرنگاری و روزنامه نگاری است یک جوری نگاهت می کنند که نمی دانی تمجید است یا تقبیح اما تو خودت می دانی، متفاوتی، شغلت، عشقت و حرفه ات.
پس بی خیال همه این نگاه ها، بی خیال همه این دودو تا چهار تاها. ما روزنامه نگاریم و خواهیم ماند.

روزگار بسیار سخت خبرنگاری و روزنامه نگاری

رسانه نگاری مکتوب یا همان روزنامه نگاری ایرانی سخت ترین روزهای حیات خود را از بدو پیدایش تا به امروز تجربه می کند. تیراژ نسخه های کاغذی به کمترین حد خود رسیده ، برخی روزنامه نگاران با سابقه دیگر انگیزه ی سال های پیش خود را ندارند، جوانان جویای نام کمتر می توانند افقی پیش روی آینده خویش ترسیم کنند و ظهور شبکه های اجتماعی این پرسش را بوجود آورده که نکند دوران روزنامه های کاغذی یا همان مطبوعات مکتوب به سر آمده و مخاطبان هر آنچه را می خواهند، می توانند در گوشی های تلفن همراهشان پیدا کنند. کار به جایی رسیده که برخی کارشناسان سخن از بحران مخاطب و مرگ مطبوعات مکتوب گفته اند و دیگران را به خداحافظی با اینگونه از رسانه ها تشویق می کنند.
قطعا نمی توان منکر اهمیت و اثر گذاری رسانه های دیجیتالی و نوین شد، اما شاید یک بار هم بد نباشد به این پرسش بپردازیم که آیا افول مطبوعات صرفا محصول ظهور رسانه های نوین و مجازی است؟
اگر نه، آیا نمی توان برای برداشتن موانع پیش رو تلاش کرد؟
آیا مطبوعات مکتوب و نشریات ایران نمی توانند دوباره روزهای اوج را تجربه کنند یا اوجی دیگر و متناسب با جهان جدید را رقم بزنند؟

و اما سخن آخر…

جناب آقای میدری ،وقتی شما وزیر کار باشید و این تفکر واپسگرایانه را داشته باشید نه تنها نمی توانید برای شکوفایی کار تولید و نیروی انسانی و بهره‌وری از آن موفق باشید ، بلکه با اجرای طرحی به بهانه ی اجرای مفاد برنامه ی هفتم توسعه ، در حال از بین بردن هزاران شغل در قالب کارگاه های با ۵ نفر شاغل با کم کردن سطح حمایت دولت از این دسته کارگاه‌ها هستید!!.
این کجای توسعه ، تولید ، اشتغال ، کارآفرینی و روند رو به جلو قرار دارد ؟!؟!
آیا می توانید به خانواده های این بیکاران فقط در حوزه مطبوعات پاسخگوی سفرهای کم رونق شان باشید ؟!

در پایان توجه رئیس جمهور محترم دکتر پزشکیان را به تمام وعده های داده شده اش جلب می کنم ، آیا خودتان به خودتان چند نمره می دهید؟!.