در آستانه ی….
به نام خداوند جان و خرد. درتاریخ ملت ها نقاط عطفی وجود دارد که آستانه ی تاریخی تغییرات بزرگ بوده است. تاریخ ایران نیز از این نقاط عطف وآستانه تغییرات بزرگ برخوردار بود،که تبدیل به ایماژ هایی پر معنا در خودآگاهی آنان گردید. این ایماژ ها بیش از آن که واقعیت تاریخی داشته باشد، واقعیتی […]
به نام خداوند جان و خرد.
درتاریخ ملت ها نقاط عطفی وجود دارد که آستانه ی تاریخی تغییرات بزرگ بوده است.
تاریخ ایران نیز از این نقاط عطف وآستانه تغییرات بزرگ برخوردار بود،که تبدیل به ایماژ هایی پر معنا در خودآگاهی آنان گردید. این ایماژ ها بیش از آن که واقعیت تاریخی داشته باشد، واقعیتی فلسفی و ادبی دارد. ایماژ ها گاهی نشانه گسست دو دوره تاریخی است. چنانکه رنسانس رادر تاریخ غرب، ایماژی از تغییر نگاه انسان از آسمان به زمین تفسیر می کنند.
هانس بلومبرگ، فیلسوف آلمانی درموضوع آگاهی تاریخی، از دو نگاه تاریخی سخن می گوید:نوعی آگاهی تاریخی که نیازمند جلب توجه است.دست و پا می زند تا تمام توجه را به خود مشغول کند. وهمه کوشش خودرا صرف شرح تحولات درون حکومت، دربار، درگاه و آمدوشد های این و آن و اسناد سفارتخانه های خارجی و غیره می کند.نوع دوم از آگاهی تاریخی بسان موش کوری، زیرزمین، آرام وکند،آهسته و پیوسته و پنهان، حرکت می کند. هر از گاهی از پشته ها(آستانه تاریخی)سر می کشد وبرمی جهد.
آگاهی تاریخی نوع اول، چنان غرق در صورت تحولات است که پیشروی آرام و کند موش کور را حتی لحظه هایی که از پشته ها سر بر می آورد،چندان شایسته بررسی و دیدن و ملاحظه نمی یابد.
آستانه های تاریخی، نتیجه تغییرات آهسته و پیوسته و پنهان حرکات زیرزمینی موش کوری است که در انبوه تاریخ نگاری های رنگارنگ ازنطر دور می ماند.وچون بر پشته های تاریخ رخ می نماید، آستانه تاریخی تازه ای رارقم می زند.
قصه شگفت ودردناک فیلسوف و اندیشمند ایتالیایی، جوردانو برونو،ازنوع ایماژ های تاریخ بشر است. وی که در مخالفت با تفکر دینی کلیسای کاتولیک قرون وسطی، محکوم به مرگ و سوزاندن درآتش شد، درکامپودی فیوری رم(در۱۷فوریه ۱۶۰۰م)، لحظه ای که بر چوبه دار، ازصلیبی که روبروی اوبود، روی بر می گرداند، که آخرین بارقه امید نجات وی از آتش بود،بلومبرگ می گوید:این لحظه، زمان برجهیدن موش کور تغییرات تاریخی بر پشته تحولات تاریخی و اجتماعی غرب بود. بلومبرگ این رویگردانی از صلیب را، ایماژی از آستانه آگاهی وگسست انسان ازعصر قرون وسطی و واردشدن در دوران مدرنیته می داند.
شکست در دو جنگ ایران و روس، درسخنان مشهور عباس میرزای ولیعهد، خطاب به مسیو ژوبر، کاردار سفارت فرانسه در ایران، نمونه نادری از ایماژ های تاریخ ایران است، که در آن آگاهی انسان ایرانی دستخوش شقاق شده است. وی ناکامی خود را از سر حیرتی استثنایی به پرسش می گیرد. نایب السلطنه و فرمانده جنگ، حیران و درمانده چاره کار وعلت شکست را از بیگانه می پرسد.
عباس میرزا به آستانه آگاهی تاریخی تازه ای رسیده است. این آگاهی، بحرانی رارقم می زند که عرصه های مختلف فکری و رفتاری وعملی نمی تواند از پیامدهای آن درامان بماند. این ایماژ، خبر از آگاهی تازه ای می دهد که پیش تر موش کور تاریخی، زیر پشته ها به کندی و پیوسته در روح جامعه انداخته است.
این تغییر تدریجی، پیوسته وپنهان از خود آگاهی میرزاابوالقاسم قائم مقام به منافع ملی ومنطق سیاست خارجی، تاآگاهی نو درسفر نامه های ایرانی وتغییر مبانی نظری تاریخ ایران درآثار میرزا آقا خان کرمانی،تاریخ نویسی جدید در آثار اعتمادالسلطنه، تجربه های نو درزبان و ادبیات فارسی درترجمه های میرزا حبیب اصفهانی و…همه عرصه ها رادرمی نوردد ودر چهره انقلاب مشروطه، یک سده بعد از پرسش عباس میرزا ،سر ازپشته در می آورد.
آستانه تاریخی دیگری که کمتر دیده شد، که پس از مشروطه، در دهه ۲۰شمسی درافق نگاه ایرانی خلق شدوآن رویا رویی وچالش سه گانه؛۱_مذهب با ماتریالیسم، که در صورت اندیشه وسازمان های چپ چهره بر افروخت،وچندین دهه پارادایم غالب اندیشه ورفتار نخبگان ایرانی بود،۲_مذهب با مذهب، که در آثار روحانیون و روشنفکران مذهبی از سوسیالیست های خدا پرست تابازرگان و شریعتی و…رخ نمود، ۳_مذهب با دولت، که برای نخستین بار در تاریخ ایران، مساله جایگزینی حکومت دینی به جای نظام پادشاهی، تبلیغ و القاء گردید.
آن گونه که از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷تاکنون زیسته ایم،نتیجه دورونزدیک این چالش سه گانه بوده است.
از ۱۳۲۰شمسی به بعد یک دگردیسی در فهم وتفسیر اسلامی از اسلام درجامعه ایران رخ داد. وآن پانهادن تام و تمام اسلام به عرصه دنیوی، اثبات قابلیتهای کشف ناشده ی اسلام در قلمرو های مختلف، ومهم تر ازهمه تن دادن به قاعده بازی دروضع موجود و زمان، بود.دراندیشه ونگاه نخبگان اسلامی _شیعی نوعی سکولاریزاسیون ناشی ازفشار مسائل عصری ظهور کرد.
اما این موش کور تاریخی را سر باز ایستادن نیست. به حرکت کند و تدریجی خود درزیر پشته های حوادث ادامه می دهد.
انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ش،بامقبولیت و مشروعیت ۹۸درصدی ایرانیان پذیرفته شد.اما پس از چهار دهه، درانتخابات ریاست جمهوری تیر۱۴۰۳ش،اعم از ۶۰درصد مخالفان حضور در انتخابات و۲۰درصد رای دهندگان ناراضی وخواهان تغییر، انتخاب خودرا، نوعی رفراندم ومطالبه تغییرات ساختاری اعلام می دارند.
موش کورایماژ نویی رانوید می دهد؟آستانه آگاهی تازه ای درپیش است؟
نگاه ایرانی از “آسمانی به سوی زمین”میل کرده است؟!
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0