در چالش ماندگاری و حقیقت

عباس عبدی/ مهم‌ترین چالش‌های پیش روی فعالیت‌های روزنامه‌ها در ایران کدامند؟ چرا روزنامه‌ها و حکومت در ایران هنوز به درک مشترکی نرسیده‌اند؟ چگونه می‌توان میان ماندگاری روزنامه‌ها و بیان حقیقت مسیر معقولی را پیدا کرد؟ آیا روزنامه‌های ایران در حال سیاه‌نمایی هستند یا واقعیت‌های جامعه را بازتاب می‌دهند؟ پاسخ این پرسش‌ها و پرسش‌های دیگری از […]

عباس عبدی/

مهم‌ترین چالش‌های پیش روی فعالیت‌های روزنامه‌ها در ایران کدامند؟ چرا روزنامه‌ها و حکومت در ایران هنوز به درک مشترکی نرسیده‌اند؟ چگونه می‌توان میان ماندگاری روزنامه‌ها و بیان حقیقت مسیر معقولی را پیدا کرد؟ آیا روزنامه‌های ایران در حال سیاه‌نمایی هستند یا واقعیت‌های جامعه را بازتاب می‌دهند؟ پاسخ این پرسش‌ها و پرسش‌های دیگری از این دست، از یک طرف برای کسانی که فعالیت رسانه‌ای می‌کنند و از سوی دیگر، برای مخاطبان، نظام حکمرانی و جامعه حیاتی است. عباس عبدی یکی از چهره‌هایی است که از دهه ۶۰خورشیدی تا به امروز از نزدیک در بطن فعالیت‌های روزنامه‌نگاری کشور قرار داشته است. انتشار هزاران یادداشت و مقاله و گفت‌وگو ماحصل این حضور رسانه‌ای بوده است. در سالگرد ۲۱سالگی «اعتماد»، فرصتی دست داد تا با عباس عبدی در تحریریه روزنامه دیداری تازه کنیم. این روزنامه‌نگار باسابقه، دستان یک یک اهالی تحریریه را فشرد و به آنها خسته نباشی گفت. نهایتا هم فرصتی دست داد تا درباب روزنامه‌نگاری، جامعه و حقیقت گپ و گفتی داشته باشیم.

  برای ۲۱سالگی یک روزنامه چه اظهارنظری می‌توان مطرح کرد؟ اساسا مهم است که عمر یک روزنامه بالا برود؟
در زندگی عادی، وقتی فردی ۹۰ سال عمر می‌کند، اطرافیان می‌گویند چه خوب که زیاد عمر کرده است، اما وقتی انسانی در ۲۰سالگی فوت کند، می‌گویند که جوانمرگ شده است. این گزاره در رسانه‌های ایران معکوس است. یعنی وقتی روزنامه‌ای ۲۰سال عمر می‌کند همه از طول عمر بالای این روزنامه تعجب کرده و اظهار خوشحالی می‌کنند. به این معنا که این روزنامه از گزند حوادث و دشواری‌های فزاینده به دور مانده است. مانند فردی که در محیط‌های خطرناک، جنگل، آتش و جنگ و حوادث دهشتناک بدون اسلحه و حفاظ و سنگر قرار داشته و عمر طولانی داشته باشد. یک چنین فردی احتمالا باید شانس زیادی داشته باشد که جان سالم از مهلکه‌ها به درببرد. روزنامه سلام ۸سال عمر کرد، سایر روزنامه‌ها در دوران اصلاحات مانند صبح امروز، خرداد و… عمری به مراتب کمتر داشتند.
  اما چرا اینگونه است؟ چرا ۱۰سال و ۲۰سال و ۳۰سال برای روزنامه‌های ایران، عمری طولانی محسوب می‌شود اما برای روزنامه‌ها در سایر کشورها اینگونه نیست و شاهدیم که روزنامه‌ها در سایر کشورهای توسعه‌یافته، ۲۰۰ الی ۳۰۰سال عمر می‌کنند.
ریشه این موضوع در تلقی حکومت از این نهاد باز می‌گردد. حاکمیت تصور می‌کند اگر روزنامه‌ها مشکلات جامعه را منعکس کنند، واقعیت‌ها را بگویند و تصویری حقیقی از جامعه بازتاب دهند، سیاه‌نمایی کرده و مشکلات را تایید می‌کنند! در حالی که سیستم نمی‌داند اگر این مشکلات بازتاب پیدا نکنند، هرگز حل نمی‌شوند. قبل از گفت‌وگو با شما با یکی از دوستان درباره ازدواج سفید صحبت می‌کردیم. یکی از موضوعاتی که در ایران تابو است و اجازه طرح آن داده نمی‌شود. اما در بطن جامعه وجود دارد. اساسا یکی از دلایل گسترش این موضوعات آن است که در رسانه‌ها طرح نمی‌شوند. نمونه بارز از این دست موارد مثالی، تغییرات فیزیکی در بدن است. فردی که دچار مشکلات جسمی می‌شود و دردی در نقطه‌ای از بدن احساس می‌کند به پزشک مراجعه کند، بلافاصله برای او آزمایش نوشته می‌شود. اگر پیر باشد، آزمایش‌های سرطان برای او تجویز می‌شود. از میان بیماران ممکن است ۵الی ۱۰درصد مشکلات جدی داشته باشند، اما پزشک درخواست انجام آزمایش می‌کند. عدم مراجعه به پزشک و انجام آزمایش‌های لازم، باعث افزایش تلفات در جامعه می‌شود. نقش روزنامه در جامعه مانند همان آزمایش‌های پزشکی است. اگر به پاسخ‌های آزمایش توجه نشود، باعث بروز مشکلات و ناهنجاری‌های جدی می‌شود. این روند در خصوص مشکلات نسل جدید به عینه قابل مشاهده است. کسانی که در اواسط دهه ۶۰ و ۷۰ و بالاتر به دنیا آمده‌اند، به نظر می‌رسد ارتباط خود را با سیستم و جامعه از دست داده‌اند و توسط حکومت به رسمیت شناخته نشده‌اند. اتفاقا یکی از دلایل جدا شدن نسل‌های جوان از جامعه، این است که جامعه و سیستم آنها را نپذیرفته؛ نه اینکه این نسل، نخواهد در جامعه حضور فعال داشته باشد، بلکه توسط جامعه به رسمیت شناخته نشده است. این موضوع ریشه بحران مطبوعات ما هم هست. حکومت و دولت مدام اصرار می‌کند که اخبار منفی منتشر نشود و سیاه‌نمایی نشود! این در حالی است که مردم در جامعه با واقعیت‌ها سر و کار دارند و با گوشت و پوست خود واقعیت‌ها را حس می‌کنند.
  منشأ اصلی بحران در واقع در روایت‌هاست. درست متوجه شدم؟
سیاست روایت و حاکمیت روایت‌محور در ایران منشأ اصلی بحران است. تا وقتی سیاست روایت‌محور (به جای سیاست حقیقت‌محور) حاکم باشد، رسانه نمی‌تواند جایگاه خود را پیدا کند. در صورتی که به این واقعیت‌ها توجه نشود، رسانه‌ها نقش واقعی خود را پیدا نمی‌کنند. «اعتماد» و برخی روزنامه‌های انگشت‌شمار دیگر در ایران تلاش کرده‌اند تبدیل به بوق نشوند و خوشبختانه موفقیت‌های خوبی هم داشته‌اند. اساسا اینکه ۲۱ سال است که زنده مانده و تلاش کرده‌اند، خودش یک موفقیت است، اما اینکه این حضور همراه با تلاش برای انعکاس حقیقت بوده است، قابل توجه است.
  یک پرسش مهم دیگر، رسیدن به یک درک مشترک میان حاکمیت و روزنامه‌هاست. اساسا آیا نمی‌توان توقع داشت که رسانه‌ها به یک نقطه مشترک با حاکمیت برسند؟
معتقدم بهینه‌سازی بین ماندگاری و حقیقت موضوعی است که رسانه‌ها در ایران آرام‌آرام به آن دست پیدا کرده‌اند. من خودم برای «اعتماد» یادداشت می‌نویسم. در یادداشت‌هایی که می‌نویسم، تلاش کرده‌ام به این بهینه‌سازی توجه کنم. اما در برخی موارد هم یادداشت‌هایم چاپ نشده‌اند. نهایت این است که مدیران مسوول در ایران باید پاسخگوی مشکلات و شکایت‌ها علیه روزنامه باشند. بنابراین باید اختیار هم داشته باشند. اگر روزنامه‌نگاری نمی‌تواند با سیاست‌های یک رسانه و سردبیر کار کند، کنار می‌کشد و رسانه دیگری را پیدا می‌کند. معتقدم بچه‌های روزنامه‌نگار وقتی چارچوب روزنامه را شناختند، می‌توانند از بیان حقیقت دفاع کنند. به‌طور کلی شخصا خوشحالم که در «اعتماد» می‌نویسم و امیدوارم که اهداف مدیران و صاحبان «اعتماد» برای اثرگذاری بیشتر محقق شود.