نگاهی به جدیت همگرایی و تفاهم بیش از پیش میان اصلاح طلبان و اعتدال گرایان؛

سیاست ورزی، آستانه تحمل و انعطاف در سیاست ورزان ایرانی

کار اصلی سیاسیون اصلاح طلب، اعتدالی و اصولگرایان میانه رو تازه وارد فاز جدی شده است. از اینجای بازی به بعد است که آنها باید عیار درایت، تدبیر و هنر سیاست ورزی خود را نشان دهند. البته آنچه این روزها از موضع گیری های آنها به نظر می رسد، حکایت از بی هنری این کنش […]

کار اصلی سیاسیون اصلاح طلب، اعتدالی و اصولگرایان میانه رو تازه وارد فاز جدی شده است. از اینجای بازی به بعد است که آنها باید عیار درایت، تدبیر و هنر سیاست ورزی خود را نشان دهند. البته آنچه این روزها از موضع گیری های آنها به نظر می رسد، حکایت از بی هنری این کنش گران سیاسی دارد. حالا دیگر حرف زدن از به هم ریختن ائتلاف چهار ساله این کنشگران و بویژه اصلاح طلبان و اعتدالیون امری عادی و خط و نشان کشیدن شان برای همدیگر تکراری شده است. طی هفته های گذشته هم بخشی از اصلاح طلبان و هم عده ای از اعتدالیون با صراحت گفته اند که درموعد آینده انتخابات، یعنی سال ۱۳۹۸ بدون ائتلاف با طرف مقابل وارد میدان خواهند شد. به حساب و استناد این گفتار، ائتلاف اصلاح طلبان و اعتدالیون توانست چهار سال استمرار پیدا کند و از سال ۹۲ تا ۹۶ پیروزی های مهمی را برای دو گروه و تفکر میانه روانه به ارمغان بیاورد.
در سال ۱۳۹۲ اوج گرفتن تندروی و افراطی گری در کشور فشارهای اقتصادی و همین طور دامنه دار شدن دعوایی که سال ۱۳۸۸ شروع شده بود، طیف های اصلاح طلب و اعتدالیون را لاجرم به سمت همکاری و ائتلاف با یکدیگر کشاند. به عبارت دیگر شروع این ائتلاف نه حاصل هنر سیاست ورزی این دو جریان بلکه نتیجه طبیعی شرایط آن دوران بود که از یک سو امکان ورود اصلاح طلبان ریشه دار به صحنه انتخابات چندان وجود نداشت و از سوی دیگر رقیب واحد از اصولگرایان معتدل و اعتدالیون گرفته تا اصلاح طلبان را تهدید می کرد.
بعد از انتخابات سال ۹۲ فضای سیاسی کشور عموما به دوقطبی موافقین و مخالفین دولت تقسیم شد. جایی که مذکرات هسته ای به عنوان محور اختلاف نظرها به ایفای نقش پرداخت و عملا هر گونه پا پس کشیدن از همکاری متقابل می توانست به قدرت گرفتن طرف مخالف مذاکرات و حتی سست شدن زمین زیر پای آن منجر شود. بعد از آن انتخابات مجلس دهم نیز در همین فضای دو قطبی و همچنین فضای انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم نیز در چنین فضای دو قطبی انجام شد.
در اینجا باید اعلام شود که همگرایی و ائتلاف ها از سال ۱۳۹۲ تا به امروز یعنی تا انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم را نمی توان حاصل تسلط سیاسیون بر مناسبات بازی سیاسی دانست و ناشی از شرایط و ضرورت آن زمان بود. کنشگران سیاسی این ائتلاف، اگر هنری در سیاست ورزی و باز سازی ائتلاف حتی به شکل کیفی تر آن دارند، باید از این پس آن را عیان کنند. در واقع اینجای بازی است که مشخص می شود هر کدام از این گروه های سیاسی اصلاح طلب و اعتدالی چند مرده حلاج هستند. پرسش بزرگ حامیان دولت این است که آیا حامیان اصلاح طلب و اعتدالی دولت، حالا که قدری سایه تندروها را از محدوده ی عمل خود دوره دیده اند آیا قاعده بازی نتیجه دار قبلی را به هم می زنند یا نه؟
واقعیت این است که این طیف ها یک بار در سال ۱۳۸۴ در اوج خود نشان دادند که عاری از خیلی هنرهای سیاست ورزی هستند و مسیری که فعلا در پیش است به نظر می رسد به مقصدی شبیه همان مقصد سال ۱۳۸۴ خواهد رسید، مگر اینکه هنر سیاست ورزی را در این ایام اندک باقی مانده تا انتخابات بیاموزند و از گذشته درس بگیرند. والسلام

 علی کریمی پاشاکی