*ظریف: آن دنیا از آقای محتشمیپور نمیگذرم*
او در این کتاب عنوان میکند: سیاست آمریکا از ابتدای انقلاب این بود که ایران را گرفتار تحریم شورای امنیت کند. در راستای این سیاست هم در قضیۀ گروگانگیری و هم در قضیۀ ایران و عراق تلاش خود را کرد اما موفق نشد. در سال ۲۰۰۴ آمریکاییها نامهای را بین اعضای شورای امنیت پخش کردند که دلایل خود را مبنی بر اینکه چرا باید پرونده ایران به شورای امنیت بیاید مطرح کردند. یکی از همین دلایل این بود که آژانس به هیچ وجه نمیتواند قانوناً برنامه هستهای ایران را متوقف کند اما شورا این صلاحیت را دارد. علت این که ما میخواستیم پرونده ایران به شورا نرود، تنها نگرانی از تحریم نبود بلکه میخواستیم کسی مجوز این را نداشته باشد که برنامههای هستهای ما را غیر قانونی اعلام کند. در هر صورت ارسال این نامه به مذاق آنها خوش نیامد. هم زمان دو اتفاق دیگر نیز افتاد که فکر میکنم برای کسانی که تاریخ ایران را مطالعه میکنند بسیار جالب باشد. اتفاق اول این بود که آمریکاییها در مذاکرات غیر رسمی شورا اعلام کردند که این نامه، کار نمایندگی است و دولت ایران مجوز این کار را نداده است در صورتی که شخص حضرت امام اجازۀ این کار را داده بودند. روز جمعه یکی از افراد بسیار برجسته انقلابی که متعلق به جناح چپ و سخنران قبل از خطبه نماز جمعه تهران بودند در جایی از صحبتهایشان حرف امریکاییها را میزنند که این نامه کار آقای محلاتی است و اجازه از تهران نیست.
*منظور از این شخص آقای محتشمی پور است؟*
بله. بعدها که آقای محلاتی را به کشور بازگرداندند، آقای ولایتی تصمیم گرفت که من را به عنوان سرپرست نمایندگی بفرستد. اما آقای محتشمی پور که در آن زمان وزیر کشور بودند، با رفتن بنده مخالفت کردند. ایشان در هیات دولت گفته بود که این فرد آمریکایی است و نمیتواند برود. من به آقای محتشمیپور پیغام دادم که در این دنیا نمیتوانم کاری انجام دهم اما در آن دنیا از شما نخواهم گذشت.
*هنوز هم بر سر این عقیده هستید؟*
بله، هنوز هم بر سر این عقیده هستم. انسان باید مراقب زبانش باشد. جالب این جاست که بنده هرگز به آقای محتشمیپور نگفتم و نمیگویم که امریکاییست، به دلیل این که همان حرف امریکاییها را زده است. فقط میگویم که آمریکا روشهایی دارد که به صورت غیر مستقیم دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد. تهمت زدن هم حد و حدودی دارد اگر فکر میکنی که دیدگاههای من مانند آمریکاییهاست، بگو دیدگاههایش مثل آنهاست، نگو آمریکایی است. در هر صورت و با وجود مخالفت ایشان قرار بود بنده قبل از آقای خرازی بروم حتی پاسپورت من را به عنوان سرپرست نمایندگی صادر کرده بودند.
به هر حال زمانی که ایشان سخنرانی کرد تصمیم گرفته شده بود و کاری نمیتوانستند بکنند. متأسفانه به فاصله کمی پس از آن، شکستهای ما شروع شد و دیگر نیازی نمیدیدند که اینگونه فشارها را وارد کنند. اتفاق دوم از این نیز جالبتر بود که سه هفته بعد روی داد. از کا.گ.ب شوروی، هیاتی را به ایران اعزام کرده بودند به طرف مذاکرهشان میگویند که نمایندگی نیویورک به شما خیانت کرده است زیرا ما به نماینده شما گفته بودیم که در مقابل قطعنامۀ دوم مقاومت میکنیم ولی آنها این نامه را نوشتند.
*یعنی کا.گ.ب مستقیم با مقامات ایرانی ارتباط برقرار میکند؟*
کا.گ.ب هیئت رسمی به ایران فرستاد و در یک ملاقات رسمی مطلبی را که ۱۸۰ درجه خلاف واقع بود مطرح کردند.
*احتمالاً برای تضعیف هیات ایرانی این عمل رخ داد؟*
بله برای تضعیف تیمی که واقعا کار آمد بود. تیمی که توانست قطعنامه مطابق با فصل هفت را یک سال متوقف کند آنچه که باعث شد ما قطعنامه ۵۹۸ را بپذیریم، کار سیاسی نبود، کار سیاسی برای ما دستاویزی را فراهم کرد تا زمانی که از نظر نظامی، نیاز ما اسباب پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شد. شوروی میخواست این تیم را از بین ببرد بنابراین سه هفته بعد به ایران آمدند تا این دروغ بزرگ را مطرح کنند. ما برای اثبات این موضوع مطالب فراوانی نوشتیم. متأسفانه این مسائل در کشور ما به راحتی اشاعه می یابد؛ یعنی زمانِ آقای ولایتی یک سرویس خارجی میدانست که اگر عکس یکی از سفرا را با یک خانم مونتاژ کند و بفرستد میتواند آینده او را نابود کند. زمانی که ما نقاط ضعف خود را کاملاً نشان میدهیم آنها نیز از آن سوء استفاده میکنند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0