برای ششمین سال کشور فنلاند خوشحال ترین کشور دنیا که کشوری یخ زده و باتلاقی است و تقریباً هیچ منابع غنی زیرزمینی ندارد؛

فنلاند؛ ملکه خوشحالی جهان/اسلوب فنلاندی توسعه یعنی توسعه‌ی متوازن،شادمانه و همراه با رضایتمندی مردم

      فنلاند در حالی برای ششمین سال پیاپی، عنوان خوشحال‌ترین کشور جهان را به خود اختصاص داد، که به نظر می‌رسد همه معیارهای لازم برای افسردگی را داراست. تابستان‌های آن کوتاه و زمستان‌هایش سرد و طولانی است. در برخی مناطق، تابستان‌ها خورشید اصلآ غروب نمی‌کند و شب مثل روز روشن است. در حالیکه […]

 

 

 

فنلاند در حالی برای ششمین سال پیاپی، عنوان خوشحال‌ترین کشور جهان را به خود اختصاص داد، که به نظر می‌رسد همه معیارهای لازم برای افسردگی را داراست.
تابستان‌های آن کوتاه و زمستان‌هایش سرد و طولانی است. در برخی مناطق، تابستان‌ها خورشید اصلآ غروب نمی‌کند و شب مثل روز روشن است. در حالیکه در زمستان ماه‌ها خورشید اصلا طلوع نمی‌کند و تاریکی مطلق حاکم است.
بیشتر خاک فنلاند لم یزرع است و انقلابات طبیعی در میلیون‌ها سال قبل، خاک حاصلخیز آن را با خود برده است. سه چهارم این کشور را جنگل‌های توندرا و تایگا تشکیل می‌دهند و مردم‌ ناچارند با کشت بهینه، غذای خود را از اندک خاک قابل کشاورزی بدست بیاورند.
به لحاظ جغرافیای سیاسی، موقعیت این کشور کوچک، خطیر و پردردسر است. سایه همسایه بزرگتر یعنی روسیه و مطامع ژئوپولتیک آن همیشه بر سر آن است. مهم نیست چه کسی در مسکو بر سر کار است، تزارها و یا دار و دسته پوتین! حساب کتاب‌های استراتژیک همه یکسان است و از منطقی مشابه پیروی می‌کند: فنلاند در خط مقدم شرق و غرب قرار دارد و آنقدر به سن پترزبورگ نزدیک است که در صورت جنگ هر نیروی مهاجمی به راحتی می‌تواند از آنجا پایتخت تزارها و دومین شهر روسیه را تهدید کند. این بدین معناست که ترجیح استراتژیک مسکو همیشه این است که فنلاند را به عنوان خاکریز دفاعی داشته باشد.

با این وضع فنلاند در ابتدای قرن بیست، استقلالش را از دهان اژدها بیرون آورد و در طول جنگ سرد هم با اتخاذ یک سیاست ظریف با لطایف‌الحیل کوشید، توسط مسکو بلعیده نشود.
سویه اصلی سیاست بازدارندگی فنلاند مبتنی بر اعتمادسازی و اطمینان بخشی بود. این کشور ماهیتآ غربی، هم دمکراسی داشت و هم اقتصاد بازار، اما در انتخابات‌ها فضا به گونه‌ای مهیا می‌شد که نیروهای ضد مسکو و احزاب دست راستی، سکان قدرت را به دست نگیرند، تا گزک به دست مسکو نیفتد.
این رویه آنقدر جا افتاد که اصطلاح “فنلاندی شدن” همان زمان باب شد. فنلاندی شدن یعنی وفاداری به هنجارهای دمکراتیک و مقتضیات بازار آزاد در عین بی‌طرفی استراتژیک میان غرب و شرق. صد البته این بیطرفی مستلزم قدری کج و کوله کردن هر دو بود: هم دمکراسی قدری دستکاری می‌شد و هم در تجارت خارجی، سهم ویژه روس‌ها حفظ می‌شد. قسمی تشویق و تطمیع برای اینکه خیال‌های بد را از سر درکند!
این سیاست امروزه هم به نحوی ادامه دارد.

مناقشه بر سر عضویت فنلاند در ناتو پایان نیافته و از قضا اکثریت مردم بر اساس درک عمیقی که از منافع ملی دارند، علیرغم جهت گیریهای عمیق غربی، موافق ورود به این اتحادیه نیستند. این نکته‌ای است که میان مردم و سیاستمداران بر سر آن در سطح وسیعی اجماع وجود دارد، مثلا مردم در زمان جنگ سرد نیک آگاه بودند که تحدید دمکراسی و اعطای برخی مشوق‌های مالی به روسیه، ابزاری در دست سیاستمداران برای تحکیم قدرت و ثروت اندوزی نیست، بلکه بهایی است که باید برای استقلال کشورشان بپردازند.
البته پس از حمله غیرمترقبه پوتین به اوکراین، مزاج مردم در این زمینه قدری عوض شده است.

در دهه‌های اخیر فنلاند رشد اقتصادی مداوم و سریعی را طی کرده و به کشوری صنعتی تبدیل شده است. مجموعه نوکیا، برندی بود که در دهه نود نام فنلاند را با انقلاب دیجیتال و تمدن دانش بنیان عجین کرد. رشد اقتصادی فنلاند به معنای واقعی کلمه یک توسعه کیفی و متوازن است و دربرگیرنده تمام چیزهایی که اسباب رضایت جوامع را فراهم می سازد:
از نبود فساد گرفته، تا آموزش و درمان رایگان و قوه قضائیه مستقل و دمکراسی راستین و جامعه مدنی پویا و امید به آینده.

به همه این‌ها باید رهبری زنانه و جوان فنلاند را هم افزود که نقشی سترگ در تلطیف مدیریت سیاسی و مفاهمه و درک بیشتر با نیروهای اجتماعی دارد.
بجای “فنلاندی شدن” زمان جنگ سرد که نوعی طعنه محسوب و انتخابی ناگزیر در برابر تقدیری محتوم بود، اکنون می‌توان با گسترش دید از راه فنلاندی و تجربه فنلاندی توسعه سخن گفت. راه فنلاندی یعنی توسعه شادمانه و رضایت بخش.
بی‌گمان در بررسی این مسیر، مدیریت سیاسی و عقلانیتی که توان تبدیل تهدیدها به فرصت را دارد، جای ویژه ای دارد.

همدلی و وفاق اجتماعی به عنوان ابزاری که امکان مفاهمه میان دولت و ملت را میسر می‌کند، بخشی به هنر این مدیریت بازمی‌گردد.
فنلاندی‌های صلح‌جو، به معنای واقعی وطن‌پرست هم هستند. آنها در جنگ زمستان در سال ۱۹۴۰ شش ماه تمام به امید رسیدن کمک از سوی متحدان غربی، در برابر تهاجم ارتش سرخ ایستادند و نشان دادند پای جنگ به میان آید، اهل مبارزه جانانه هستند، حتی در جنگی نابرابر با یکی از بزرگترین ارتش های عالم.
اما هنر، “پیروزی بدون جنگ

” است. وقتی بتوان غم را به شادی تبدیل کرد، می‌توان مصالحه را هم به مبارزه تبدیل کرد.

با پرجم فنلاند