نسخههای غلط، بنبستهای تکراری
سالهاست اقتصاد ایران زیر بار فشارهای متعددی از درون و بیرون نفس میکشد. تحریمها، فساد، ناکارآمدی و بیثباتی سیاستی، هر یک به سهم خود نقشآفرین بودهاند. اما آنچه کمتر به آن توجه شده و شاید خطرناکتر از هر عامل بیرونی است، مجموعهای از تصورات نادرست و ریشهدار درباره ماهیت مسائل اقتصادی کشور است؛ تصورات […]
سالهاست اقتصاد ایران زیر بار فشارهای متعددی از درون و بیرون نفس میکشد. تحریمها، فساد، ناکارآمدی و بیثباتی سیاستی، هر یک به سهم خود نقشآفرین بودهاند. اما آنچه کمتر به آن توجه شده و شاید خطرناکتر از هر عامل بیرونی است، مجموعهای از تصورات نادرست و ریشهدار درباره ماهیت مسائل اقتصادی کشور است؛ تصورات غلطی که بهمرور به «باور عمومی» و حتی «مبنای سیاستگذاری» تبدیل شدهاند.
در واقع، بحران اقتصادی ما تنها حاصل عوامل عینی نیست، بلکه تا حد زیادی نتیجه نسخههایی است که بر پایه تحلیلهای نادرست و سادهانگارانه پیچیده شدهاند. این نسخهها نهتنها دردی را دوا نکردهاند، بلکه با تکرارشان، اقتصاد را به سمت بنبستهای عمیقتر کشاندهاند.
کسری بودجه؛ متهم همیشگی
یکی از این تصورات رایج، نگاه سادهانگارانه به کسری بودجه بهعنوان ریشه اصلی تورم است. بر اساس این نگاه، هرگونه کسری بودجه، بهطور مستقیم به چاپ پول و رشد نقدینگی و در نهایت تورم منتهی میشود. نتیجه این تحلیل، نسخههایی مانند ریاضت بودجهای، کاهش هزینههای عمرانی و حذف حمایتهای اجتماعی بوده است. در حالی که واقعیت بسیار پیچیدهتر از این است. نحوه تأمین کسری، ترکیب هزینهها، توان تولیدی اقتصاد، و شوکهای بیرونی نقش مهمتری در تورم دارند تا صرف وجود کسری بودجه.
مصرفگرایی مردم؛ آدرس غلط دیگر
در گفتمان رسمی، مردم بارها به «مصرفکنندگان پرمصرف» معرفی شدهاند. این نگاه، به جای آنکه به بهرهوری پایین، هدررفت انرژی در بخش تولید، یا مصرف بیقاعده دستگاههای حاکمیتی بپردازد، تمام تقصیر را متوجه مردم میکند. نتیجه، سیاستهایی همچون گرانسازی شدید برق، بنزین و گاز است؛ بدون توجه به تبعات آن بر معیشت اقشار کمدرآمد.
واگذاری بیقاعده به بازار و بانکها
یک تصور دیگر، ناکارآمد دیدن دولت و در نتیجه، تجویز کوچکسازی آن به نفع بازار و بانکهاست. اما این تجویز، نه تنها به افزایش کارایی منجر نشده، بلکه باعث تضعیف نقش دولت به عنوان تنظیمگر، و تقویت قدرت غیرپاسخگوی نهادهایی مانند بانکها شده است. نتیجه آن را میتوان در خلق بیرویه پول توسط بانکهای خصوصی، جهش نقدینگی و هدایت منابع مالی به سمت فعالیتهای سوداگرانه مشاهده کرد.
نقدینگی؛ دشمنی که همیشه مقصر است
تقلیل تورم به رشد نقدینگی نیز از دیگر خطاهای رایج است. در حالی که تجربیات سالهای اخیر نشان دادهاند که شوکهای ارزی، انتظارات تورمی، تحریم و نوسانات سیاستی، عوامل مهمتری در جهش قیمتها بودهاند. اصرار بر کنترل نقدینگی بهتنهایی، تنها منجر به رکود، کاهش سرمایهگذاری و فشار بر تولید شده است.
یارانهزدایی به نام عدالت
در سالهای اخیر، یکی از پررنگترین سیاستها، حذف یارانهها به نام “اصلاح اقتصادی” بوده است. اما این سیاست در عمل، بیشتر شبیه انتقال منابع از جیب مردم به خزانه دولت عمل کرده تا ابزاری برای بهبود کارایی یا کاهش نابرابری. آنچه از قلم افتاده، نقش دولت در حمایت هدفمند از تولید، اشتغال و اقشار آسیبپذیر است.
سقوط ارزش پول ملی به اسم تقویت صادرات
افزایش نرخ ارز، تحت عنوان «افزایش قدرت رقابتی صادرات» توجیه شد. اما آنچه رخ داد، افزایش سرسامآور قیمت کالاهای وارداتی، تضعیف معیشت مردم، و در نهایت رکود تورمی بود. در غیاب زیرساختهای لازم برای تولید صادراتمحور، این سیاست تنها به تورم بیشتر و وابستگی بیشتر به خامفروشی انجامید.
نسخهبرداری از نهادهای بینالمللی
در برهههایی، دولتها با امید به گشایش اقتصادی، اجرای توصیههای نهادهایی مانند صندوق بینالمللی پول یا FATF را در اولویت قرار دادهاند. این نگاه اگرچه میتواند بخشی از اصلاحات را توجیه کند، اما غفلت از اقتضائات اقتصاد ایران، باعث شده این نسخهها بیشتر از آنکه شفا باشند، شوکزا و ناکارآمد باشند.
➿
فراتر از نسخهنویسی، نیازمند بازنگری در نگاه هستیم
آنچه امروز اقتصاد ایران بیش از هر چیز به آن نیاز دارد، نه یک نسخه دیگر، بلکه بازنگری در فهم و روایت از مسأله است. باید پذیرفت که بسیاری از باورهای رایج در سیاستگذاری اقتصادی، نه علمیاند، نه منصفانه و نه اثربخش. اقتصاد ایران قربانی اشتباهاتیست که تکرار شدهاند، نه صرفاً به دلیل ناآگاهی، بلکه به دلیل تبدیل شدن آنها به اصولی مقدس که نقد آنها، تابو شده است.
شجاعت بازنگری در تصورات بنیادین و ایستادن در برابر کلیشههای سیاستی، نخستین گام برای عبور از وضعیت موجود است. بدون این شجاعت، هیچ اصلاحی پایدار نخواهد بود.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0