✍️ حاج‌صادق قربانعلی‌زاده

هنرِ انسان ماندن

در جهانی که همه به دنبال دیده شدن‌اند، کمتر کسی می‌خواهد فهمیده شود. انسان بودن دیگر طبیعی نیست؛ انتخابی آگاهانه و دشوار است که نیازمند ایستادگی در برابر جریان دروغ، تظاهر و سودجویی است. این مقاله درباره‌ی هنر ماندن انسان در عصر نمایش و فراموشی خود است. و اما… در روزگاری که نقاب‌ها جای چهره‌ها […]

در جهانی که همه به دنبال دیده شدن‌اند، کمتر کسی می‌خواهد فهمیده شود. انسان بودن دیگر طبیعی نیست؛ انتخابی آگاهانه و دشوار است که نیازمند ایستادگی در برابر جریان دروغ، تظاهر و سودجویی است. این مقاله درباره‌ی هنر ماندن انسان در عصر نمایش و فراموشی خود است.

و اما…
در روزگاری که نقاب‌ها جای چهره‌ها را گرفته‌اند و ارزش با ظاهر سنجیده می‌شود نه با عمق، انسان ماندن بدل به هنر شده است. انسان بودن، امری زیستی نیست؛ هیچ‌کس به‌صرف تولد انسان نمی‌شود. انسان بودن، انتخابی آگاهانه است، میان آسانی و درستی، میان سود و صداقت، میان شهرت و وجدان.

انسان ماندن یعنی در برابر جریان دروغ بایستی، حتی اگر به زیان تو تمام شود. یعنی وقتی همه برای دیده شدن می‌دوند، تو سکوت را بر فریاد ترجیح دهی، اگر حقیقت در سکوت نهفته باشد.

انسان ماندن همچنین به معنای مراقبت از خود و نگاه به درون است. در دنیایی که سرعت و شلوغی همه‌چیز را تحت‌الشعاع قرار داده، لحظه‌ای توقف و پرسش از خود، از ارزش‌های واقعی و از انگیزه‌های درونی، هنر بزرگی است. وقتی بتوانیم با صداقت با خود روبه‌رو شویم و انتخاب‌های روزمره‌مان را بر اساس حقیقت و وجدان بسنجیم، حتی کوچک‌ترین کارها تبدیل به نشانه‌ای از انسان بودن می‌شوند؛ از سخنی صادقانه گرفته تا اقدامی ساده که به دیگران کمک می‌کند، هر کدام جلوه‌ای از وفاداری به خویشتن و حفظ انسانیت است.

هنر انسان ماندن، هنرِ شکست خوردن بی‌آنکه به نفرت آلوده شوی، رنج کشیدن بی‌آنکه به تظاهر پناه ببری، و ایستادن بی‌آنکه خود را بفروشی است.

شاید در پایانِ راه هیچ جایزه‌ای در کار نباشد، نه نامی بماند و نه یادگاری. اما اگر بتوانی در آینه نگاه کنی و با آرامش بگویی: «من انسان ماندم»، آن‌وقت تو برنده‌ای.