وضع نامه ای که فرود آن از فرازش بیشتر است
علی کریمی پاشاکی _ روزنامه نگار__حدود دو قرن پیش وقتی میرزا صالح شیرازی نخستین « کاغذ اخبار» را منتشر کرد و نشریه چاپ سنگی در ایران قدیم پا به عرصه ی حیات گذاشت، بسیاری به « زبان نو» و پی افکندن « طرحی نو» دل بستند. استاد سید جواد طباطبایی در کتاب « تاملی درباره […]
علی کریمی پاشاکی _ روزنامه نگار__حدود دو قرن پیش وقتی میرزا صالح شیرازی نخستین « کاغذ اخبار» را منتشر کرد و نشریه چاپ سنگی در ایران قدیم پا به عرصه ی حیات گذاشت، بسیاری به « زبان نو» و پی افکندن « طرحی نو» دل بستند.
استاد سید جواد طباطبایی در کتاب « تاملی درباره ایران »، قائم مقام فراهانی را نخستین کسی می داند که به ضرورت ایجاد زبانی نو پی برد و در «منشات» خود برای پیراستن زبان فارسی از زیاده گویی ها و توصیفات بی معنی کوشید، او به درستی می اندیشید که زبان کهنه، نخستین سد احیای تفکر ایرانی در قرون وسطای آن سال هاست ،:
« انتشار اندیشه نوگرایی و آزاد یخواهی در ایران نیازمند زبانی نو بود، اما فارسی در تحول خود در سده های متاخر بویژه در آغاز فرمانروایی صفویان تا عصر ناصری به زبانی مصنوع، پر تکلف و فاقد مضمونی معنادار تبدیل شده بود… کوشش برای پیراستن نثر فارسی از آرایش های ادبی پر تکلف و ثقیل، در این دوره با بازگشت به نثر قدما آغاز شد و نثر نویسانی مانند میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی به تبع قدما نثر فارسی را در مسیر های متفاوت با نثر دوره ی صفوی تا دوره ی نادری هدایت کردند، اما تا نیمه ی سلطنت ناصرالدین شاه قاجار ،مبانی زبانی نویی که رویارویی با دگرگونی های دنیای جدید به آن نیاز داشت، تدوین نشد.»
استاد طباطبایی با زبانی نو برای رویارویی با دنیای جدیدی اشاره می کند که آن دنیای جدید نیز بر آمده از زبانی نو است:
« رمان در کشورهای اروپایی مکان تکوین ذهنیت انسان دوران جدید بود و هم از طریق رمان و در رمان دگرگونی های ادبی و زبان نو راه بیان مفاهیم جدید، همواره رشد و در کوره ی رمان مضمون برخی از مفاهیم اندیشه جدید گداخته و پرداخته شد.»
بنابراین نه تنها برای درک دنیای جدید و اقتضائات آن همواره به زبان نو مطبوعات، روزنامه و … رمان و پیرایش و مراقبت دائمی این دو نیاز داریم، بلکه باید پیشاپیش این نکته باریک را درک کرده باشیم که سنگ بنای ترقی و پیشرفت، زبان مطبوعات، رمان و ادبیات است.
«مارشان برمن» در کتاب «تجربه مدرنیته» این نکته را برای ما آشکار می کند که چگونه ساختمان های بلند و کشتی های تجاری و کارخانه های جدید از دل نمایشنامه ها و رمان ها بیرون می آید و نه عکس آن.
از میرزا صالح شیرازی تا …
از میرزا صالح شیرازی و نسل های بعدی و میرزا آقاخان کرمانی، میرزا جهانگیر خان صوراسرافیلی، میرزا حسن کسمایی که به زبان های عربی، روسی ، فرانسه، گرجی، ارمنی، فارسی و ترکی تسلط داشتند، «زین العابدین مراغه ای »که نخستین رمان رئالیستی ایرانی را نوشت و بسیاری کتاب« سیاحتنامه ابراهیم بیگ» او را آخرین تیر بر پیکر استبداد قجری و جرقه ی نهایی انقلاب مشروطیت دانسته اند تا نسل های بعدتر و از راه رسیدن شخصیت هایی همچون میرزا علی اکبر دهخدا و دیگران حدود دو قرن پیش آمده ایم تا قبای میرزایی به ما رسیده است.
میرزاهای امروز همچون گذشتگان خود دو وظیفه عمده دارند. وظیفه ای که در ذات نشریه و ذات مطبوعات است، پیراستن مداوم زبان برای تحمل ترقی و تعالی ذهن ایرانی و نشان دادن راه ترقی و تعالی و پیشرفتی که بر این زبان استوار شود.
از بد اخلاقی های مطبوعاتی و به کار بردن ادبیات چرک و کثیف و فحاشی های آنچنانی که در پیشانی برخی صفحه ها می درخشد بگذریم، می رسیم به ادبیات شلخته و ناسالم و ویران و در هم برهمی که پرده ای از آن همه برای دق مرگ کردن سلسله ای از حافظان زبان و ادبیات فارسی کفایت می کند.
روزنامه نویسی و یا روزنامه نگاری که برای نقد عملکرد حاکمان در جایگاه «میرزاشفیع تبریزی» قلم به دست می گیرد «چای قند پهلو» را «چای غم پهلو» می نویسد و به جای «سقط جنین» از «صدق جنین» حرف می زند! کتاب و تاریخ و رمان و آموختن هشت زبان پیشکش، حتی گوش برخی منتقدین هم انگار خوب کار نمی کند که لااقل واضح شنیده باشند، چای قند پهلو می شود، هر موقع سیری می گویند« دلی از عزا در آوردم» نه عذاب.
راستی کدام ترقی و تعالی و پیشرفت قرار است از این زبان بیرون تراود؟
اگر چه گزارش نویسی در ایران پیش از روزنامه نویسی و روزنامه نگاری و در قالب رسانه ای به نام کتاب آغاز شد، اما همه ما می دانیم که همین گزارش ها که به کاغذ اخبار نیز راه پیدا کرد، چگونه ذهن ایرانی را از موقعیت خود در جهان مطلع ساخت و نیز نخستین گزارش هایی که دیگران از ایران نوشتند و بعدها ترجمه شد.
سید جواد طباطبایی،«خسرو میرزا» فرزند «عباس میرزا» ولیعهد رسمی فتحعلی شاه قاجار را نخستین کسی می داند که در سالهای انتهایی قرون وسطای ایرانی به روسیه سفر کرد و تماشای نظم ارتش و کارخانه های گوناگون و رونق تجارت و چاپخانه و قطار متحیرش ساخت و پس از او نوه فتحعلی شاه و برادر زاده عباس میرزا، رضا قلی میرزا بود که برای نخستین بار از راه عثمانی به انگلیس و فرانسه رفت و گزارش نوشت.
این گزارش ها وجدان عمومی را در قبال بی نظمی و فساد و ناکارآمدی به درد می آورد و نهیب می زد خواب نوشین بس است، کاروان رفت، بیدارشو که میرزای امروز ما نمی داند با کلمه و زبان چه کند تا چه رسد به نهیب زدن و انگشت اشاره به سوی تعالی و ترقی گرفتن!
زین العابدین مراغه ای برای مردم ایران از
« ژاپون یا ژاپن» نوشت و پیشرفت هایی که این کشور در سایه آموزش و پرورش بدان رسیده بود و در توصیف ایران عهد ناصری مخاطب را با این جمله های آتشین نهیب زد:
«همه چیز هست، چیزی که نیست قانون است. از این رو وظیفه ی احدی از حاکم و محکوم معلوم نیست. بدین سبب مکتب ندارد، مالیات ندارد، رشوت یا رشوه دارد، استبداد دارد، اجحاف دارد. شهرها خراب مانده، آب ها گندیده، از تعفن آب ها از کوچه گذر کردن مشکل است … روزگاری نه چندان دور استاد علی اکبر دهخدا برای روزنامه ی صور اسرافیل ستون می نوشت و با عنوان« چرند و پرند»، ناهنجاری های جامعه را با زبان شیرین و بازیگوش و طناز به نقد می کشید.
امروز اما جای آن دارد پیش از جامعه ، ما خود را نقد کنیم، چه زبانی می آفرینیم وکدام تعالی را با این زبان استوار می سازیم؟ مایی که رسانه بودن خود را هم در زبان و ادبیات نفی می کنیم و هم در جایگاه رسانه ای و هم در نشان دادن سویه های حقیقت و واقعیت ، ناتوان ، طبیبی افتاده در بستر احتضار.
رانت جویان و رانت خواران رسانه ای و گلایه از روی بی دردی
رسانه و یا رسانه هایی که سهم قابل توجهی از یارانه دولتی را از دولت ها می گیرند و در اعتراض به اینکه امکانات در اختیار او قرار نگرفته و یا ستونی وسط غرفه اش افتاده فراخوان انصراف از شرکت در جشنواره مطبوعات، چگونه توانایی نشان دادن جاده ترقی و تعالی و اخلاق به جامعه را دارد؟
رسانه ای که مردم از نظاره کردن به تیترهایش در کیوسک مطبوعاتی شرم دارند و لب می گزند و روی خود را برمی گردانند، چگونه توانایی پالایش ذهن و زبان ایرانی را دارد؟
چگونه می توانیم گزارش و ستون و یادداشتی را که هیچ نسبتی با زبان فخیم فارسی ندارد، ادامه یادداشت های میرزاعلی اکبر خان دهخدا بدانیم؟ مردی که به تنهایی یک موسسه فرهنگی بود؟
آیا اگر نویسنده ای لایق قبای میرزایی بود و ادامه خلف همان سلسله که حب وطن را با زبانی پیراسته و خردی نقاد آمیخت، قلم اش را تاب خواهیم آورد؟
برای آبادی و درد های وطن بنویس
استاد مراغه ای در باب پالایش زبان و رابطه آن با تعالی و ترقی و نیز اخلاق و حب وطن به شیرین ترین جمله نوشت:
« هیچ روحی ندارد این شیوه کهنه شده، مقتضیات زمان امروز در امثال این ترمات روحی نگذاشته، به بهای این سخنان دروغ در هیچ جای دنیا یک دینار نمی دهند… تو مطلب درست بنویس، گو کشیده کاف کج باشد، همه منصفان گویند راست است. … از قامت چون سرو و شمشاد سخن کوتاه کن. از درختان گردو و کاج جنگل مازندران و گیلان حدیث ران. بساط عیش را بر چین، دستگاه قالی بافی را پهن کن، امروز هنگام استماع سوت قطار در کار است نه نوای عندلیب گلزار، باده عقل فرسای را به ساقی به حیا واگذار . …
حکایت شمع و پروانه کهنه شد، از ایجاد کارخانه شمع کافوری سخن ساز کن، صحبت شیرین لبان را به دردمندان واگذار، سرودی از چغندر آغاز کن که مایه شکر است. والحاصل این خیالات فاسده را که مخل اخلاق اخلاف است ، از حب وطن، ثروت وطن، از لوازم آبادی وطن ترانه ساز.»
روزگار حکایت خیلی گرانی کاغذ فیلم و زینک برای کاغذ خبر در سال های اخیر
دل تنگم در روزگاری که برخی رابطه داران و رانت خواران و رانت داران و ویژه خواران و از ما بهتران بلایی بر سر روزنامه و روزنامه چی ،خبرنگار،روزنامه نگار و حتی روزنامه فروش و لایه زن و روزنامه خوان آورده اند، چه بگویم که برخی مدیران و مسئوولان فقط نظاره گر این همه نابسامانی اند و تقریبا هیچ کاری نمی کنند و روزنامه ها یا کم محتوا، یا کم حجم و یا تعطیل و خبرنگاران و روزنامه نگاران بی کار تر می شوند. اساساً نه عذرخواهی و نه استعفای مسئوولان را داشتیم و داریم با توجه به اینکه برخی خودشان را به این یا آن دیوار برای حل مشکلات مطبوعات زدند تا شاید کاری کرده باشند اما با این اقدامات و کارها نه تنها مشکل کم یا حل نشده بلکه روز به روز پیچیده تر شده و می شود و روزگار روزنامه نگاری و کاغذ اخبار با سرعت در نشیب ورشکستگی قرار دارد.
این آخرین وضع و حال روزنامه و روزنامه نگاری مکتوب تا تاریخ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ ، «وضع نامه» ما در ایران است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0