پزشکیان با نطق متین و منطقی خود در مجمع عمومی سازمان ملل ، اسرائیل و تمام تندروها را مات کرد/تنش زدایی از سیاست خارجی در محک جدی دولت چهاردهم قرار دارد
علی کریمی پاشاکی ــ روزنامه نگار__قبل از انعقاد کلام ، اعلام میدارم که چقدر خوب شد که اکثریت شرکت کنندگان انتخابات ریاست جمهوری دوره ی چهاردهم که این قلم هم یکی از آنان است ، به دکتر مسعود پزشکیان رأی دادیم و ایشان به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد. وقتی بیشتر متوجه اثرات مثبت […]
علی کریمی پاشاکی ــ روزنامه نگار__قبل از انعقاد کلام ، اعلام میدارم که چقدر خوب شد که اکثریت شرکت کنندگان انتخابات ریاست جمهوری دوره ی چهاردهم که این قلم هم یکی از آنان است ، به دکتر مسعود پزشکیان رأی دادیم و ایشان به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد.
وقتی بیشتر متوجه اثرات مثبت و خوب این انتخاب می شویم که بدانیم با رأی به پزشکیان هم در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ، نتانیاهو ، اسرائیل و تمام تندروهای جهان را که برای اعلام مواضع و سخنرانی موافق جنگ رئیس جمهور ایران لحظه شماری می کردند تا به سران کشورهای حاضر در این مجمع مهم و اثرگذار بگویند که این همان جمهوری اسلامی ایران جنگ طلب است که دکتر پزشکیان با نطق متین و منطقی و همراه با تشویق به صلح و همزیستی مسالمت آمیز و شرافتمندانه با تمام دنیای پیرامونی ، نقشه نتانیاهو ، اسرائیل و تمام تندروهای آمریکا را نقش بر آب کرد.
همچنین با انتخاب دکتر پزشکیان ، ایران از تله جنگ با اسرائیل در ارتباط با درگیری اسرائیل و حزبالله ، گرفتار نشد.
احتمال زیاد داشت که اگر اکثریت شرکت کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری دوره ی چهاردهم به سعید جلیلی رأی می دادند ، هم اکنون ما گرفتار تله گسترده شده ی توسط اسرائیل و نتانیاهو در درگیریهای اخیر در لبنان بین اسرائیل و حزبالله بودیم.
سیاست خارجی واقعی و بدور از شعار زدگی و مبتنی بر تأمین منافع ملی ایران
رئيس جمهور پزشکیان در همین مدت کوتاه قبل از بعد از به قدرت رسیدن در سخنان متعدد و مختلفی مضامين دقيقي براي تعامل در سياست بينالمللي و منطقهاي ايران مطرح کرده و ميکنند، اما همه ميدانيم اين مضامين زماني ميتوانند عملياتي و ثمر بخش باشند که به قول ما روزنامه نگاران ،پيوست سياسي – بينالمللي و به قول اهل سياست م مدیران اجرایی سیاسی و دیپلماتیک نقشه راهي براي آن در نظر گرفته شده باشد.
براي تحقق اين رويکرد دستگاه ديپلماسي بايد گامهاي اساسي و مهمي بردارد و سياستگذاري دقيقي در ميادين ميني که در اين سه دهه بعد از جنگ تحميلي ايجاد شده داشته باشد.
در اولين گام دستگاه ديپلماسي بايد از تله
شعار زدگي مزمن داخلي فاصله بگيرد و تمام تلاش و مساعی خود را متوجه تحقق معيارهاي بينالمللي حاکم بر تعاملات جهاني نمايد.
اولويتبندي در سياست خارجي زماني ميتواند مد نظر قرار گيرد که ما بين اهم و مهم و خوب و بد ،حق انتخاب داشته باشيم.
لذا نميتوانيم ادعا کنيم و بگوييم درصدد ممانعت از اجماع جهاني عليه خود هستيم که در واقع اين خودفريبي محض است.
بايد بپذيريم که اجماع وجود دارد و عيني و قابل مشاهده است و تأثيرات و جاي پاي خود را در تمام ارکان و زمينهها ،گذاشته و ثبت نموده است.
بنابراين تحقق سياست دستگاه ديپلماسي مبني بر همسايگي، فعال و فراگير در اين فضا و با شرايط فعلي امکان پذير نيست و مديريت تخاصم با آمريکا فاقد راهکار اجرايي است.
علت اين وضعيت هم گرفتار شدن در چنبره و تارهاي عنکبوتي است که بسياري از آنها ناشي از بيتدبيري در اکثر دولتها اعم از اصولگرا و اصلاح طلب بوده است.
مضاف بر اين گره خوردن سياست خارجي به جريانات بلوکي اصولگرا و اصلاح طلب و پايداري بر خلاف اساسنامه وزارت امور خارجه و به تبع آن حاکميت دادن نوبتی به باندهاي نيويورکي، اروپايي و خاورميانهاي است که خود به خود در داخل خود وزارتخانه منجر به دو قطبي، تنش، رقابت و حتي تخريب ميشود، نتيجه آن به ارث بردن دستگاه سياسي است که فاقد انرژي مثبت، کارايي و کارآمدي و دگرگوني يا همان تحول است.
دولت چهاردهم اگر بخواهد در ايجاد رفاه و معيشت و تغيير مشهود در زندگي و اقتصاد تحولي ايجاد کند، کار را بايد از بازنگري در ساختار، اساسنامه و رويکرد سياست خارجي و بازکردن گرههای اصلی و اساسی شروع کند که یکی از آنها حل و فصل موضوع تخاصم با آمریکا
می باشد.
در اين رابطه غور و غوص در محورهاي ذيل قابل امعان نظر است؛
۱ــ بپذيريم که نميتوانيم تک بعدي و يکجانبه قوانين بين المللي، سازمانها و نهادهاي بينالمللي را ناديده بگيريم، به اصطلاح دور بزنيم، وارد چالش شويم و در نهايت مبارز بطلبيم.
۲ــ کشورهاي همسايه اعم از دوست و بيطرف و معارض نميتوانند و نميخواهند تا زماني ما به جامعه جهاني نپيوستهايم با ايران رابطه خاص و تعاملي داشته باشند.
۳ــ موضوعات و بحرانهاي منطقهاي که قدرتهاي جهاني و سازمانهاي بينالمللي نسبت به آنها حساس و دخالت دارند، در صورت عدم حل و يا خروج بموقع ما از بحران، زماني فرسايشي و آسيب پذير ميشوند و سرنوشتي همانند ليبي و سومالي و سودان پيدا ميکنند.
۴ــکشورهاي عربي چه در سطح اتحاديه عرب و چه شوراي همکاري خليج فارس و چه سازمان همکاري اسلامي در مورد سياست ايران در حوزه عربي و منطقهاي انتقاد دارند و مخالف اين رويکرد هستند. اين سياست بايد آسيب شناسي شود. چين و روسيه را هم بايد به اين مجموعه اضافه نمود.
۵ــ تحريمها و هزينهاي که تحميل نموده بيش از هزينه جنگ و حتي چندبرابر آن است. اين قدر به تحريم افتخار نکنيم و آن را دست آورد ندانيم. خروج از تحريم، ساز و کار خاص خود را دارد و نياز به شجاعت و ازخودگذشتگي دارد.
۶ــ بزرگترين اشتباه دستگاه ديپلماسي رويکردي است که ميخواهد سياست منطقهاي را در اروپا و آمريکاي لاتين هم پياده و اجرا نمايد.
۷ــ خروج از سياست متوازن نظام و انقلاب اسلامي مبتني بر نه غربي و نه شرقي و جانمايي اعتماد و اتکا و نزديک شدن غيرمتعارف به غرب و شرق و حاکم شدن سياست افراط و تفريط امروز امنيت ما در مرزهاي غربي، شرقي، شمالي و جنوبي به خطر انداخته است. نگاه واقع بينانه ميگويد چين و روسيه و بريکس و شانگهاي جزئي از نظم و حاکميت نظام بينالمللي سياسي و اقتصادي هستند و بدانيم حتي خود حکومت آمريکا عضوي از اين نظام درهم تنيده است که کارتلها و تراستها و بانک جهاني و صندوق بين الملل پول و شرکتهاي نظامي و تسليحاتي بر آن حاکم هستند. چرا اين اندازه خوش بينانه معتقديم و فکر ميکنيم نظام آمريکا درحال فروپاشي است و يک قطب و بلوک جديد درحال شکلگيري است.
اگر آمريکا صرف نظر از دولتهاي حاکم در کاخ سفيد درحال فروپاشي است در اوکراين و درياي چين چه ميگذرد؟
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0