در شرایط کنونی جهان پیرامونی، تهدید هایی مانند رقابت های ژئوپلتیکی، اقتصادی و سیاسی میان کشورها، تغییرات اقلیمی، حوادث غیر مترقبه، آلودگی های متنوع زیست محیطی، جنگ های منطقه ای، تروریسم چه در سطح جهانی و چه در سطح منطقه ای شدت یافته اند. بحران آب، افزایش زمین لرزه ها و نقش مخرب عربستان و امارات در روابط همسایگی و حسن همجواری مرسوم میان ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، نمونه ای از این تهدید های پیش روی ایران است. اما از این تهدیدها چه باک اگر ایران انسجام و ظرفیت های حکمرانی مناسب و بالا داشته باشد.
آنچه می تواند کشور را در برابر ضربه ها و رقابت های گاه مخرب و ستیزه جویانه محافظت کند، انسجام سرمایه اجتماعی است. تاریخ طولانی جهان نشان داده کشورها حتی اگر زیر شدیدترین ضربات و تهدیدها هم باشند به شرط انسجام درونی قدرتمند، می توانند تاب آورده و همچنان پایدار باقی بمانند بسیاری از کشورهای اروپایی مثال خوبی از این مساله هستند. آلمان، انگلستان، فرانسه و … زیر شدیدترین ضربات به یکدیگر پس از خاموش شدن شعله های جنگ جهان سوز دوم، بار دیگر از خرابه ها سربرآوردند و زندگی را از سر گرفتند و این میسر نشد مگر به لطف انسجام اجتماعی، حتی می توان تحمل ضربات و صدمات ماشین های جنگی مهلک فرانسه و امریکا را آوردند و در برابر زیاده خواهی های استعماری سر تسلیم فرود نیاوردند و خوب می دانیم که یکی از شروط توفیق آنها، وحدت و انسجام سرمایه اجتماعی و ملی شان بود.
صاحب نظران معتقدند، انسجام اجتماعی را می توان با میزان قوت پیوند های متقابل میان گروههای مختلف تشکیل دهنده ی یک اجتماع سنجید. البته آنچه که قوت انسجام هر جامعه را تعیین می کند. اعتماد است که به دو صورت درون گروهی و برون گروهی قابل بررسی است. اعتماد درون گروهی می توان به ارتباط افراد خانواده، قوم و ضعف را اشاره کرد ولی اعتماد برون گروهی به درجه اعتماد افراد و گروههای مختلف در درون جامعه نسبت به هم را می توان اشاره کرد که اعتماد برون گروهی در صورت تحقق می تواند انسجام اجتماعی و وحدت ملی ویکپارچگی را به همراه داشته باشد. یکی از شروط کافی برای بنیان انسجام سرمایه اجتماعی (جمعیت یک کشور) و فراهم آورنده اعتماد برون گروهی میزان مشارکت گروهها و افراد مختلف در اداره امور عمومی و وضعیت واقعی و ادراکی آنها از عدالت اجتماعی است. هر چه میزان تحدید مشارکت بیشتر باشد، میزان فاصله گرفتن گروه های طرد شده از هویت های مشترک فرا گروهی مانند ملت بیشتر می شود و هر چه نا برابری در یک جامعه اوج بگیرد، میزان انسجام اجتماعی میان اعضای تشکیل دهنده آن کمتر می شود. برای مشارکت دادن گروههای مختلف نیاز به ساز و کارها و نهادهای بی طرف، شفاف و پاسخگو در سطوح مختلف است. برای مثال دمکراسی ساز و کاری است که با وجود عیب های بی شمار، از سوی کشورهای بسیار به عنوان سازو کاری مقبول برا حل و فصل و منازعات سیاسی پذیرفته شده است و طرفیت رقابت پذیرفته اند که صندوق های انتخابات پر شده از رای مردم داور نهای مدعاها باشد. در همین چارچوب، بازنده ها نیز وظیفه اخلاقی و مدنی دارند که در مدت حکومت رقبای پیروز خویش از کارشکنی و تخریب پرهیز کرده و تا انتخابات بعدی صبر پیشه کنند. باز در همین چارچوب رسانه وظیفه دارند بی طرفانه و حرفه ای به پوشش اخبار و تحولات اقدام نمایند.
اما مساله مهم دیگر که گرچه آخرین است اما کمترین نیست، عدالت اجتماعی است. باید گروه های مختلف سهمی واقعی در فرصت ها، مناصب و موقعیت های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشند. تمرکز قدرت و ثروت نزد گروهی خاص موجب فساد فردی و سیستمی می شود که این آخری برای هر جامعه ای چون سمی کشنده عمل می کند و وجود آن سبب فلج اجتماعی و فروپاشی می شود. تمامی این نکاتی که اشاره شد را می توان در قالب مفهوم ظرفیت های حکمرانی گرد آورد، ظرفیت هایی که برای شکل گیری، پرورش، تحکیم و پایدار انسجام سرمایه اجتماعی لازم هستند. باید ظرفیت حکمرانی مناسب در کشور مورد توجه و استفاده همه جانبه در تمامی بخش ها و حوزه ها قرار گیرد تا ضربات و تکانهای اجتماعی ناشی از اعتراضات و انتقادات سیستم حکومتی و حکمرانی را دچار بحران نکند.
علی کریمی پاشاکی / روزنامه نگار و فعال اجتماعی سیاسی اصلاح طلب
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0