فعال سیاسی اصلاح طلب:

آمریکا و روسیه بر اساس منافع خود بر خر مراد سوار شدند

«مصطفی هاشمی‌طبا» سیاستمداری که حضور در دولت های میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و خاتمی را در رزومه خود به ثبت رسانده است و طی ماه های اخیر بارها و بارها درباره سیاست های دولت و سرنوشت ایران نگرانی ها دغدغه هایش را مطرح کرده است. وی با خبرآنلاین یک گفتگوی اختصاصی داشت که بخشی از […]

«مصطفی هاشمی‌طبا» سیاستمداری که حضور در دولت های میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و خاتمی را در رزومه خود به ثبت رسانده است و طی ماه های اخیر بارها و بارها درباره سیاست های دولت و سرنوشت ایران نگرانی ها دغدغه هایش را مطرح کرده است. وی با خبرآنلاین یک گفتگوی اختصاصی داشت که بخشی از این مصاحبه را ادامه می خوانید.

از اظهارات وزیر اقتصاد درباره فساد چای دبش متاسفم

تصمیماتی که مجلس می‌گیرد، مهم است. من در این چند وقت اخیر مسائل بسیاری تاسف‌باری را مشاهده کردم. به طور مثال، وزیر اقتصاد و دارایی که باید حافظ ثروت کشور باشد، درباره سوءاستفاده و فساد چای دبش گفت که؛ «مردم ناراحت نباشند؛ کسی که ارز را گرفته، پولش را داده است» یعنی ارز را فقط از دیدگاه قیمت آن مشاهده می‌کند درحالی که ارز به عنوان خون اقتصادی کشور در جریان است. در حال حاضر بسیاری از داروها در کشور وجود ندارد چرا که تخصیص ارز انجام نشده است.

وزیر اقتصاد ارزش ارز را نمی‌فهمد

مثلا الان دارویی به نام «وارفارین» در هیچ کدام از داروخانه‌ها نیست؛ حتی زمانی که من به بیمارستان قلب رفتم، روی در داروخانه بیمارستان نوشته شده بود که وارفارین ندارند. یعنی داروخانه‌ای که مرکز قلب ایران است، داروی بیماران قلبی را ندارد؛ حال شهرهای دورافتاده و محروم که هیچ در تهران و بیمارستان قلب هم آن دارو را نداشتیم. به نظرم این مسائل برای حکمرانی ما سرشکستگی است. وزیر اقتصاد ما ارزش ارز را که مسئله‌ای مدیریتی است، نمی‌فهمد.

۳ میلیارد دلار برای ماشین آلات چای داده اند که در لاهیجان هم می سازند

ما چندین سال با کره و قطر چانه‌زنی کرده و واسطه گذاشتیم که بتوانیم ۶ میلیارد دلار خود را از کره پس بگیریم؛ آن‌ها هم گفتند که اگر خواستید، می‌توانید کالای انسانی بخرید. هنوز مشخص نیست که بتوانیم از آن ۶ میلیارد دلاری که با سختی پس گرفتیم، خرید کنیم یا خیر. ۳ میلیارد دلار آن را می‌دهند که ماشین‌آلات چای وارد کنند در حالی که همان ماشین‌آلات را در لاهیجان می‌سازند و نیازی به واردات آن نبود. نقش ارز برای مسئولان و سکان‌داران اقتصاد ناشناخته است. اگر من یا شما به بانک مرکزی مراجعه کرده و درخواست ۵۰۰ دلار بدهیم، هزار و یک بهانه وجود دارد اما ۳ میلیارد دلار ارز به جایی داده شد که هیچ اهمیتی نداشت.

دولت آقای موسوی در زمان دفاع مقدس، دولت منظمی بود

دولت آقای موسوی در زمان دفاع مقدس، دولت منظمی بود. نمی‌خواهم بگویم که بدون عیب بود اما منظم بود و ترتیباتی متناسب با جبهه و جنگ در مدیریت کشور اعمال می‌شد. به همین دلیل توانستیم از آن گردنه بگذریم و مردم دچار اخلال، مشکلات معیشتی و زندگی نبودند. دولت آقای هاشمی رفسنجانی علاوه بر همه محاسنی که داشت، یک ویژگی داشت که می‌خواست همه مسائل با هم فراهم باشد. مردم خیلی خوب زندگی کنند، ایران آباد باشد و همه این‌ها را با هم می‌خواست. ایشان سعی می‌کرد بر اساس سیستم انبساطی در همه زمینه‌ها عمل کند، که این‌ها عملی و امکان‌پذیر نیستند؛ چرا که امکانات و سایر شرایط را می‌طلبد. ما در همان زمان تحریم‌هایی داشتیم و آثار جنگ در کشورمان بود. ایشان از صمیم قلب می‌خواست که مردم خوب زندگی کنند نه متظاهرانه اما نمی‌تواند همه چیز را با هم داشت، باید «الاهم فالاهم» کرد، امکانات را سنجید و دید چه کارهایی باید انجام شود و چه کارهایی ضرورت انجام دارد.

دولت رئیسی از «الاهم فالاهم» کردن مسائل عاجز است

عناصر به کار گرفته شده در دولت آقای رئیسی، عناصر کاردان و توانمندی نیستند؛ ضمن اینکه مسائل و مشکلات بسیار بزرگ‌تر شده و به سمت غیرقابل حل شدن رفته است. آنچه که در رسانه‌ها مشاهده می‌کنیم این است که آقای رئیسی دائم در رفت و آمد بوده و می‌خواهد کارهایی را انجام دهد اما متاسفانه از پشتوانه اولویت دادن به مسائل و «الاهم فالاهم» کردن آنان عاجز است.

سیاست خارجی دولت رئیسی، کاملا انفعالی است

سیاست خارجی دولت آقای رئیسی هم کاملا انفعالی بوده و تبلیغاتی که درباره شانگهای و … می‌کنند تاثیری در کشور ما نخواهد گذاشت. هر کشوری در کار خودش استاد است و ما نباید بگوییم آمریکا و روسیه خائن هستند. آنان منافع خودشان را می‌بینند و بر اساس سیاست‌های خود عمل می‌کنند. خائن یعنی دوست که خیانت کرده است اما آمریکا و روسیه هیچ‌وقت با ما دوست نبودند. بنابراین، حرف‌هایی که درباره خائن بودن آنان زده می‌شود درست نیست؛ زیرا آنان بر اساس منافع خودشان عمل کردند و با تشخیص منافع خود بر خر مراد سوار شدند ولی ما نتوانستم منافع خود را تشخیص بدهیم.

بنابراین، تا زمانی که سیاست مشخصی را در نظر نگرفته و روابط‌مان را بر اساس منافع خود تنظیم نکنیم؛ به برخی کشورهایی متکی می‌شویم که آنان منافع خودشان را دارند. ما اصلا نباید امیدوار باشیم که یک کشور در شورای عالی امنیت قطعنامه‌ای را علیه ما وتو کند. آنان خر خودشان را می‌رانند و سیاست‌های خودشان را دارند. ما باید به منافع خود بیشتر بی‌اندیشیم.

عناصر مخرب در کشور فراوان هستند

من اصلا مخالف حرکات برون مرزی و انقلابی نیستم؛ این سیاست‌ها محاسن و معایبی دارد اما می‌گویم اگر قرار است در جهان، کشوری انقلابی باشیم در داخل کشور سیاست‌های ولنگ و باز و رها شده را نباید ادامه بدهیم. سیاست داخلی کشور باید متناسب با سیاست خارجی باشند اما در اصل اینگونه نیست.

ما می‌خواهیم سیاست‌های خارجی بسیار کانسرواتیو [محافظه‌کارانه]، فعال و تهاجمی داشته باشیم و در داخل کشور برای رانت خواری و سوءاستفاده صحنه را باز گذاشته‌ایم. عناصر مخرب در کشور ما فراوان هستند و سیاست اقتصادی کشور باز بوده است و سیاست‌های تجمیع ثروت همچنان در تهران ادامه پیدا می‌کند. متاسفانه سیاست‌های خارجی کشور ما به هیچ‌وجه با سیاست‌های داخلی متناسب نیستند و سیاست‌های داخلی سیاست‌های ول کردن، رها کردن، بیخیال بودن و هر کسی هر کاری خواست بکند است.

باید به نجات کشور فکر کنیم

باز هم تاکید می‌کنم که به اولویت بندی بستگی دارد, ممکن است اگر من باشم به مسئله معیشت مردم در یک سیستمی فکر کنم اما شعار خود را بر اساس آن نمی‌دهم؛ شعار من «احیای ایران زمین» است؛ یعنی اگر ایران نباشد، ایرانی وجود نخواهد داشت. کمااینکه وقتی غزه در حال بمباران شدن است، امکانات زیستی آن از بین رفته، مردم دارند می‌میرند و به بیماری، سرما و گرسنگی دچار می‌شوند.

اگر کشور ما از نظر زیستی ویران شود، دیگر مردم نان برای خوردن ندارند و باید به عنوان اولویت اول، این موضوع را قائل شویم. با شرایط کم آبی فعلی می‌گویند که آب را از خلیج فارس به خراسان می‌بریم. این کار برای زمانی است که سیستم آن را هم داشته باشیم تا آب گران‌بها را هدر ندهیم یا مثلا، فاضلاب‌های کشور همه به رودخانه ریخته می‌شوند؛ دیگر نمی‌تواند به رودخانه کارون، روخانه گفت و باید بگوییم فاضلاب کارون؛ زیرا فاضلاب شهرها و پساب نی‌شکر در آن ریخته می‌شود.

به یک نفر ۳ میلیارد دلار می دهند اما برای دارو ارز نیست

بنابراین، باید به نجات کشور فکر کنیم و اولویت اول من این مسئله است. به بقیه موارد به طور کلی بی‌توجه نیستم اما اولویت زیربنایی اقتصاد کشور را برای آن انجام می‌دهیم که اقتصادی برای کشور وجود داشته باشد. کارهایی که دارند انجام می‌دهند، هیچ کدام به اقتصاد کشور کمک نمی‌کند. بورس در سراشیبی است، ارز که بیش از ۵۴ هزار تومان است و با تزریق ارز با بازار، نمی‌دانند چطور باید با قصه ارز روبه‌رو شوند؛ از سمتی به کارخانجاتی که ارز می‌خواهند پول نمی‌دهند و از سویی دیگر یک نفر ۳ میلیارد دلار می‌گیرد اما برای دارو ارز نیست.

معلوم است که این سیاست درست نیست. دلار گران می‌شود، ارز به بازار ترزیق می‌کنند تا قاچاقچی‌ها و صادرکنندگان سرمایه از آن استفاده کنند؛ این چه نوع سیاستی است که حتی یک امر مثبتی بر آن متصور نیست و همه منفی است؟

هم اولویت‌ها فراموش شده و هم می‌خواهند بگویند ما ارز را ثابت نگه می‌داریم؛ متاسفانه نتوانستند ارز را ثابت نگه داشته و مدام سکه به بازار می‌ریزند. روزنامه همشهری نوشته بود که روزانه ۲۰ هزار سکه طلا از مایملک دولت و مردم به بازار فروخته می‌شود. سرنوشت این سکه چه می‌شود؟ آنان که می‌خواهند خروج سرمایه داشته باشند یا طلا یا ارز می‌خرند. بنابراین، همه روش‌ها و اولویت‌ها اشتباه است. مجلس هم در حد خودش و شاید در درجه اول در این وضعیت مسئولیت دارد.

پاشنه آشیل دولت سیزدهم، سیاست داخلی است

پاشنه آشیل دولت سیزدهم، سیاست داخلی است. یقینا توانستیم با همه سختی‌ها سیاست خارجی مستقلی داشته باشیم. من تا حد زیادی به سیاست خارجی تهاجمی معتقد هستم، برای این که اگر سیاست خارجی، تهاجمی نباشد مدام سواری می‌خواهند. البته در حال حاضر هم می‌خواهند سواری بگیرند؛ این که قدرت‌های بزرگ سواری نگیرند که دست ما نیست؛ یا باید کاملا تسلیم شد که منجر به از بین رفتن شخصیت و هویت کشور می‌شود و معلوم هم نیست نتیجه دهد یا نباید تسلیم شد. کمااینکه بسیاری از کشورها مانند مصر تسلیم شدند اما نتیجه نگرفتند.

همچنین باید سیاست‌های داخلی کشور را تنظیم کنیم و پاشنه آشیل دولت همین سیاست داخلی است. همین عدم توجه به نابودی زیربناهای اقتصادی کشور است که در آینده خیلی بیش‌ از این‌ها در زندگی مردم تاثیر خواهد گذاشت.

مردم باور به این حرف‌ها، تقدس‌نمایی‌ها و ریاکاری‌ها ندارند

اکثرا این افراد به این مسئله تظاهر می‌کنند و به آن اعتقاد ندارند. حتی آن افرادی هم که به حذف جمهوریت معتقد هستند، بعد از مدتی به آن برمی‌گردند. بعضی از افرادی که اپوزیسیون نظام بودند، در گذشته تندتر بودند و بدون در نظر گرفتن عقل و شعور آن کارها می‌کردند؛ حال فهمیدند که سرشان کلاه رفته و از آن طرف بام افتادند. هم آن زمان و هم در حال حاضر حرف‌هایشان منطقی نیست. این‌ها همین‌طور هستند بدون آنکه راه‌حلی داشته باشند، برای اینکه در قدرت قرار بگیرند برخوردهایی را می‌کنند. این را بدانید جمهوری به خطر نمی‌افتد اما آن‌ها به خطر می‌افتند؛ زیرا مگر می‌شود حرکت روبه عقبی داشت؟ حرف‌هایی می‌زنند که مردم آن‌ها را باور نمی‌کنند.

اگر ما قبول داریم که باور مردم تعیین کننده است، باید بدانیم که مردم باور به این حرف‌ها، این تقدس‌نمایی‌ها و ریاکاری‌ها ندارند. آن‌ها می‌خواهند از مواضع قدرت وارد شوند اما خیلی‌ها از این مواضع وارد شدند و بعد از مدتی دیدیم که مواضعشان چه‌قدر تغییر کرد.

لایحه حجاب شکست خورده است

به‌ نظر من دولت و حکمرانی در مسئله حجاب شکست خورده است. نحوه لباس پوشیدن بسیاری از خانم‌ها نسبت به حکومتِ گذشته بدتر شده است و به عنوان مثال می‌توان به ساپورتی که خانم‌ها می‌پوشند یا انواع و اقسام کارهایی که انجام می‌دهند، اشاره کرد.

اصلا دیگر به معنی واقعی عفاف و حجاب پرداخته نمی‌شود و همه چیز فقط به روسری بند شده‌ است؛ در حالی‌ که این موضوع ممکن است در اولویت چندم باشد. من معتقدم که هم مردان و هم زنان در پوشش، باید منظم بودن اجتماعی را رعایت کنند. بحث من حجاب دینی نیست ولی وقتی آن‌ها می‌گویند: «حجاب دینی»؛ فقط به موی سر تاکید می‌کنند و در نتیجه می‌بینیم خانمی که فقط یک نوار باریک روی سرش انداخته را با حجاب می‌خوانند. در حالی‌ که اصلا این کار مسخره کردن حجاب است.

دولت در برابر حجاب کاملا شکست خورده و دیگر به حداقل‌ترین حالت رضایت داده که فقط یک چیزی بر روی سر خانم‌ها باشد؛ این که معنی حجاب نمی‌دهد. اگر افراد با تربیت درست روبه‌رو می‌شدند و به مسئله پوشش، عفاف و برازندگی چه در خانم‌ها و چه در آقایان توجه می‌کردند، تربیت جانشین این مسائل می‌شد. به‌نظر من لایحه حجاب هم شکست خورده است و اجبار که فایده ندارد.

زور، اجبار و کشمکش چه‌قدر می‌تواند ادامه داشته باشد؟

مگر تا همین حالا توانستند این کار را انجام دهند؟ مگر جریمه، زور، اجبار و کشمکش چه‌قدر می‌تواند ادامه داشته باشد؟ مگر مشکل مملکت این چیزهاست؟ امروز مشکل مملکت ما نابودی سرزمین‌مان است. به نظر من با این کاری که می‌کنند قدری لج‌بازی هم به‌ وجود می‌آورد که موثر نیست و اقدامات دیگری باید انجام شود.

قبح فساد ریخته و پرداخت زیرمیزی به رومیزی تبدیل شده است

کاملا قبح فساد ریخته شده است و فرقی هم نمی‌کند در کجا باشد. در حال حاضر پرداخت زیر میزی به رومیزی تبدیل شده است و در صورت مراجعه به کارمندهای عادی، بدون پرداخت آن کارتان راه نخواهد افتاد. وقتی مردم مشاهده می‌کنند که رقم‌های بزرگ مطرح می‌شود، می‌گویند کسی که در شهرداری، قوه قضائیه و … نشسته است درآمدی که ما می‌گیریم مقداری نیست و خودشان را شریک مال مردم می‌دانند. متاسفانه کاملا هم این طور است و ما در رده بندی فساد در دنیا در رتبه ۱۷۷ از ۱۸۰ کشور هستیم. شما اگر در سازمان‌های دولتی کاری داشته باشید می‌بینید که در آنجا چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است.

حتی اگر شورای نگهبان نبود، تاثیری در مشارکت مردم نداشت

به نظرمن هیچ تغییری نخواهد کرد و همین مجلس تکرار خواهد شد. وقتی اولویت‌ها در حکمرانیِ کشور مطرح نباشد، مجلس به همین کارهای جزئی پرداخته و لوایحی را تنظیم و ارائه می‌کند که برایش هم مهم نیست که انجام شود یا خیر.

فکر نمی‌کنم مشارکت مردم در انتخابات بالا باشد. حتی اگر شورای نگهبان و رد صلاحیت‌ها هم وجود نداشت و امروز صلاحیت سنجی نمی‌شد؛ باز هم تاثیری بر مشارکت مردم در انتخابات نداشت یا تاثیر خیلی کمی می‌گذاشت