تلاقیِ منافع نامتجانس علیه دولت؛ از سیاست داخلی تا میدان منطقهای
در فضای سیاست امروز ایران، جریاناتی که در ظاهر هیچ سنخیتی با یکدیگر ندارند، به نقطهای مشترک رسیدهاند: تضعیف دولت و کاهش ظرفیت اجرایی آن. «تندروهای اصلاحطلب» و «سوپر انقلابیها» — با دو زبان و دو روایت متفاوت — عملاً در یک مسیر گام برمیدارند؛ مسیری که نتیجه آن ایجاد فضای بیاعتمادی، ناامیدی عمومی […]
در فضای سیاست امروز ایران، جریاناتی که در ظاهر هیچ سنخیتی با یکدیگر ندارند، به نقطهای مشترک رسیدهاند: تضعیف دولت و کاهش ظرفیت اجرایی آن.
«تندروهای اصلاحطلب» و «سوپر انقلابیها» — با دو زبان و دو روایت متفاوت — عملاً در یک مسیر گام برمیدارند؛ مسیری که نتیجه آن ایجاد فضای بیاعتمادی، ناامیدی عمومی و القای ناکارآمدی دولت است.
هرچند هیچیک از این دو طیف، آشکارا چنین هدفی را بیان نمیکنند، اما رفتار رسانهای و سیاسی آنان به روشنی حکایت از همین همپوشانی دارد.
ترس از موفقیت دولت؛ نقطه اتصال منتقدان متضاد
نقطه مشترک این جریانها را باید در «ترس از موفقیت دولت» جست.
برای بخشی از جریان اصلاحطلب، هر موفقیت دولت فعلی به معنای محدود شدن شانس آنان برای بازگشت به میدان قدرت و کاهش توان چانهزنی سیاسی است.
در سوی دیگر، برخی جریانهای تندِ منتسب به اردوگاه انقلابی نیز نگراناند که موفقیت دولت، روایت آنان از «ناتوانی ساختار» یا «حلقه محدود نخبگان قابل اعتماد» را بیاعتبار کند.
به زبان ساده، این جریانها در رقابت با دولت نیستند؛ در رقابت با آینده سیاسی خود هستند.
هرچه دولت موفقتر باشد، آنان کمرنگتر میشوند.
از همینروست که هر اقدام اقتصادی یا دیپلماتیک — حتی اگر در مسیر منافع ملی باشد — با موجی از تخریب، انکار یا وارونهنمایی روبهرو میشود.
تحولات منطقه و بنبست اسرائیل؛ ضربهای به روایت مخالفان داخلی
در همین مقطع، وضعیت منطقه نیز علیه تحلیلها و آرزوهای برخی مخالفان داخلی دولت عمل میکند.
رژیم صهیونیستی ماههاست در باتلاق غزه گرفتار شده و با وجود تهدیدهای پیدرپی، توان آغاز یک جنگ گسترده با لبنان را ندارد.
فشارهای اجتماعی و شکافهای سیاسی در اسرائیل، وضعیت نتانیاهو را بیش از گذشته متزلزل کرده است.
در سطح بینالملل نیز نتانیاهو و ترامپ — دو چهرهای که نقش مهمی در پروژههای فشار علیه ایران داشتند — با چالشهای سیاسی و قضایی جدی مواجهاند و شانس شکست آنان بیش از هر زمان دیگری است.
این تحولات، برخلاف میل برخی جریانهای داخلی، فضای تازهای برای دیپلماسی فعال ایران ایجاد کرده و امکان نقشآفرینی بیشتر کشور در منطقه را فراهم ساخته است. همین مسئله نیز بهانهای تازه برای حملات رسانهای علیه دولت شده است.
بازتعریف ساختارهای ناکارآمد؛ از صنعت خودرو تا سیاست انرژی
در داخل کشور، دولت مسیر دیگری را نیز آغاز کرده است: بازنگری در ساختارهای مزمن و هزینهزا.
اظهارات اخیر رئیسجمهور درباره احتمال تعطیلی خودروسازانی که روند فعلی را اصلاح نکنند، نشانه روشنی از این رویکرد جدید است.
پزشکیان صریح اعلام کرد:
یا صنعت خودرو سازوکار مصرف سوخت و کیفیت تولید را اصلاح میکند،
یا ادامه فعالیت آن توجیه اقتصادی نخواهد داشت.
این موضعگیری تنها یک تهدید نیست؛ نشانه پایان مماشات با صنایع بزرگ و رانتی است که سالها بر دوش اقتصاد ایران سنگینی کردهاند. طبیعی است که چنین تحولی مخالفانی جدی داشته باشد — از جریانهای شبهاصلاحطلب گرفته تا گروههای تندرویی که از حفظ وضع موجود سود میبرند.
جمعبندی؛ پروژه چندقطبیِ تضعیف دولت
مجموعه این عوامل، امروز یک تصویر روشن را پیش روی ما قرار میدهد:
ترس از موفقیت دولت، منافع جریانهای سیاسیِ متضاد را به یکدیگر گره زده است؛
تحولات منطقهای و شکستهای عملی اسرائیل با روایت مخالفان داخلی سازگار نیست؛
و اقدامات اقتصادی دولت، منافع ریشهدار برخی گروههای رانتی را تهدید کرده است.
در چنین فضایی، مخالفان دولت نه برای اصلاح امور، بلکه برای کاهش اثرگذاری و تضعیف حداکثری آن تلاش میکنند.
اکنون بیش از هر زمان دیگر، دفاع از حقیقت، تحلیل واقعبینانه و دوری از بازیهای هدفدار سیاسی، برای حفظ منطق اجرایی کشور ضرورت دارد.


ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0