هم‌سرنوشتي پيكان و سياست

اخيرا دوست محترمي كه مهمانش بوديم، كتاب «پيكان سرنوشت ما» كه با بهره‌گيري از خاطرات و نوشته‌هاي روانشاد احمد خيامي بنيانگذار ايران‌خودرو نوشته شده است را به من هديه داد. آن را پيش‌تر خريده بودم و دوباره تورق كردم به اين نتيجه رسيدم كه به همين مناسبت مقايسه‌اي كنم ميان سرنوشت سياست و پيكان در […]

اخيرا دوست محترمي كه مهمانش بوديم، كتاب «پيكان سرنوشت ما» كه با بهره‌گيري از خاطرات و نوشته‌هاي روانشاد احمد خيامي بنيانگذار ايران‌خودرو نوشته شده است را به من هديه داد. آن را پيش‌تر خريده بودم و دوباره تورق كردم به اين نتيجه رسيدم كه به همين مناسبت مقايسه‌اي كنم ميان سرنوشت سياست و پيكان در ايران. البته جزييات اين كتاب نشانگر قدر قدرتي حكومت شاه در دخالت در همه امور از جمله مالكيت مردم است، اينكه رهبران غيرپاسخگو و قدرتمند چگونه مي‌توانند به سرعت رشد و توسعه كمك كنند و در مقابل براساس همان قدرت غيرپاسخگو چگونه مي‌توانند آنان را به خاك سياه بنشانند. خودرو يك وسيله مورد نياز امروزي است. توليد آن در 60 سال پيش به‌طور معمول منحصر به چند كشور صنعتي پيشرفته بود كه با تيراژ بالا آن را توليد مي‌كردند. ولي اگر كشوري جهان سومي و در حال توسعه مي‌توانست آن را توليد كند، طبعا موجب افتخار مي‌شد.  از اين رو شاه در يكي از ديدارهاي خود ابراز علاقه مي‌كند كه سواري نيز توليد شود و خيامي آن را مي‌پذيرد و ادعاي كارشناسان غربي را در خصوص به صرفه نبودن توليد خودرو در داخل كشور رد مي‌كند و چنين مي‌شود كه خودروی پيكان به صورت مونتاژ از كارخانه انگليسي خريداري و در ايران مونتاژ مي‌شود، با اين اميد كه در آينده نزديك تبديل به ساخت داخل شود. چنين بود كه اولين پيكان در سال ۱۳۴۶ توليد شد و ۳۸ سال بعد در ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۴ در همان روز تولدش، و پس از مونتاژ و توليد 000/۲۹۵/۲ دستگاه، تشييع جنازه و براي ابد به خاك سپرده شد. شايد براي خواننده اين پرسش پيش آيد كه مگر همه بِرندها و مارك‌هاي تجاري و صنعتي چنين سرنوشتي دارند؟ دو خودروي ديگر در آن زمان داشتيم كه همه مي‌شناسند، ژيان و رنو-۵. پيكان با فاصله زياد از هر دو خودروی برتر بود. ولي ژيان همان سيتروئن است كه آخرين مدل آن در ايران زانتيا و رنو نيز آخرين مدلش مگان است كه هر دو جزو خودروهاي خوب هستند. پس چرا ما نه تنها قالب پيكان را تشييع كرديم، بلكه نامش را هم فراموش كرده‌ايم و حتي ايران خودرو نيز حاضر نيست آن را استفاده كند؟ يك بار هم كه آمديم آن را به‌روز كنيم، موتورش را با بدنه پژو قاطي كرديم و يك خودروي بي‌ربط‌تر از پيكان توليد شد. چرا برندهاي خودرويي جهان همچنان فعال هستند و تنها كاري كه مي‌كنند به روز كردن خودروهاست. قطعا بنز ديگر مدل ۱۷۰ و ۱۸۰ را نمي‌سازد و طبعا از ساخت آنها در ۷۰ سال پيش شرمگين نيست. پس چرا ما بايد پيكان را سه طلاقه كنيم؟ علت در فقدان تحول است. اگر به انقلاب فرانسه نگاه كنيم، تبعات منفي آن فراوان و بزرگ‌ترين اختراعش گيوتين است ولي آنان در آن فضا نماندند، خود را با مردم تطبيق دادند، ركن آن انقلاب انطباق با مردم و هماهنگي با خواست زمانه و عدم مقاومت در برابر تغيير بود. پس اگر زماني برسد كه مردم از صحنه كنار بروند، ماجرا تمام مي‌شود. چه در صنعت و چه در سياست. صنعتي كه بازار و رقابت و تغيير و تحول و مشتري‌مداري در آن حاكم نباشد، بازار ندارد و به سرعت به ركود و ناكارآمدي كشيده مي‌شود و نتيجه همين پيكان مي‌شود كه به جاي هر روز بهتر از ديروز، هر روز بدتر از ديروز مي‌شود. قيمت‌گذاري، رانت‌جويي، فقدان مالكيت و مديريت مستقل و باثبات و مهم‌تر از همه حذف مشتري‌مداري پيكان را به جايي رساند كه پرايد آن را از گردونه رقابت خارج كرد!! تصور كنيد پرايد خودرويي بود كه پيكان را از ميدان خارج كرد. در حالي كه پيكان مي‌توانست دچار تحول و تغيير شود، خود را از خلال رقابت با ديگران با نيازهاي زمان هماهنگ كند و امروز به يك نام پرافتخار تبديل شود و نه نامي كه همراه با ناكارآمدي و توقف و ركود و بي‌كيفيتي است. پيكان وقتي به مرحله‌اي رسيد كه براي هر صد كيلومترش بيش از ۱۵ ليتر بنزين مصرف مي‌كرد.

ديگر امكان بقايش نبود. چون توليدش جز زيان نتيجه ديگري نداشت. پيكاني كه در كوره دهات‌هاي كشور هم تعميركار داشت و لوازمش پيدا مي‌شد، ولي بي‌فايده و زيان‌ده بود. داشتن پيكان زماني موجب تشخُّص بود و بعدها با آمدن مدل‌هاي جديد نماد فقر و بدبختي بود.
اين رفتاري است كه با سياست خود نيز مي‌كنيم. آن‌قدر در برابر تغيير و تطبيق آن با خواست عمومي مخالفت مي‌كنيم كه سياست و گذشته سياسي كه مطلوب و موجب تفاخر بوده را به كالايي منفور تبديل كرده‌ايم، تا جايي كه مردم از شنيدن نامش و آنچه در گذشته بوده است منزجر مي‌شوند و در نهايت دنبال خلق كالايي جديد برمي‌آيند. چنين مباد.