روشنفکران رها نکنند، بسته اصلاحی ما از کره های دیگر نمی آید!
به نقل از جماران، فرشاد مومنی چندی پیش میزگردی با یکی از اقتصاددانان درباره «بحران صرفه اقتصادی» داشت او در سخنان خود، بحران صرفه اقتصادی را یکی از محوریترین بحرانهای تولید در ایران عنوان کرد.
او در سخنانش علاوه بر اینها به نقد وضعیت اقتصاد کشور و رانت خواری «رانتی معدنی» ها پرداخته و از هنرمندان، نویسندگان و نمایشنامه نویسان خواست که به در ترسیم وضعیت موجود به کمک کارشناسان بیایند او از آلبر کامو نقل قولی در حاکمیت مناسبات رانتی آورده و آن را با مواضع برخی اقتصاددانان بزرگ جهان مقایسه کرد.
در سال ۱۳۹۴ کتابی منتشر کردم با عنوان «اقتصاد سیاسی توسعه در ایران امروز» و در مقدمه و هم در فصل پایانی این کتاب توضیح دادم که ما در اسارت یک اتحاد سهگانه ویرانگر و ضد توسعهای قرار گرفتهایم که وجه مشترک اضلاع این اتحاد سهگانه در تحمیل روزمرگی و کوته نگری به نظام تصمیمگیریهای اساسی و فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص سه منابع هستند.
گویی مسئولیت تشدید رقابت مخرب و به افلاس انداختن تولید را دارند!
علت اینکه من این لفظ اتحاد سهگانه رو در آنجا برجسته کردم به خاطر این است که با کمال تأسف، ما در ایران با بیشمار وارونگی و واژگونهگی روبرو هستیم و یکی از آنها این است که به جای اینکه اجازه دهیم که واحدهای ناکارآمد از گردونه بازی حذف شوند. حذف آنها را معضل امنیتی کردهایم و با انواع مداخلهها و تهدیدها، واحدهای ناکارآمد، فعال نگه داشته میشود و بعد همزمان طیف بسیار متنوعی از جهتگیریهای سیاستی ما به گونهای است که گویا برخی اصلاً مسئولیتشان تشدید رقابت مخرب و به افلاس انداختن بنگاههای تولیدی است که در انتهای ماجرا آنچه که تحقق پیدا میکند. ما با سلطه سوداگریهای واردات محور و دلال محور است و افول انگیزههای تولیدی در کشور مواجه هستیم.
به مناسبت درگیر شدن کشور با ماجرای برنامه هفتم، صرف صرفنظر از اینکه اینها به نام برنامه هفتم چکار میکنند و به نام برنامه توسعه برنامه «تسریع اضمحلال» را در بعضی از زمینهها جلو میبرند، از باب و مشارکت شرافتمندانه کارشناسی مطالبی را از انبوه واژگونگیها و وارونگیها در این زمینه آماده کرده و ارائه کردهام و خلاصه بحثم این بود که آقایان که با سر راه میروند، اول باید سر و شکل خود را سامان دهند و بعد راجع به مثلاً توسعه و تفاوت دیدگاهها درباره اولویتهای توسعه بحث کنند!
چرا از سیاستهای مخرب تکراری دست نمیکشند؟
در سخنان امامان ما شاخصی برای سنجش ایمان افراد در عمل وجود دارد و این است که مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. ما الان سیاستهای مخربی را در ایران سراغ داریم که سالی بیش از ۱۰ بار تکرار میشود و فاجعهسازی میکند و هیچ کدام از آن اهدافش هم محقق نمیشود. با این حال باز هم استمرار دارد! آقایان نه به ضوابط و معیارهای علمی پایبندند و نه در این فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع، به ضوابط و معیارهای علمی بهایی میدهند و از ایمان و عقیده هم به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف مخرب و فسادزا استفاده میکنند.
مثلاً این ابتذالی که به نام بازارگرایی در ایران راه افتاده و ۳۰ سال است که دائم ریشهدارتر و پر فسادتر میشود، با وجود دولتهای متعدد تکرار میشود و دست از آن بر نمیدارند. این پدیده به این معناست که همه چیز به دانستن یا ندانستن بر نمیگردد. بلکه مساله به گره خوردن مناسبات پرفساد و منافع عدهای بر میگردد.
چرا با کوچکترین تلنگری رها میکنید؟!
خیلیها به ما میگویند چرا وقتی به شما بیاعتنایی میشود باز هم این بحثها را مطرح میکنید و موضوع را رها نمیکنید، . نگاهی به سیره امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) نشان میدهد که ایشان پیروان خودش را مذمت میکرد و میگفت «آنهایی که ناسالم هستند در مسیر خود خیلی مصر و محکم هستند اما آنها که میخواهند یار علی ابن ابیطالب باشند با کوچکترین تلنگری رها میکنند» و به قول شهید بهشتی تقوای گریز را انتخاب میکنند و مثل خانمهایی که برای طلاق میگوید «مهرم حلال و جانم آزاد» رفتار میکنند.
نمیشود ادعای مسلمانی کرد و به اصلاح اجتماعی در جامعه کاری نداشت
در حالی که مسلمان به همان اندازه که امور فردی مسئولیت دارد در امور اجتماعی هم مسئولیت دارد. شهید بهشتی در این باره سخنانی دارد که واقعاً هوش از سر میبرد و کاش به جای اینکه که تبلیغات دینی را هم به ابتذال بکشانند، ما را با اندیشههای تمدنساز و اعتلا بخش امثال شهید بهشتی آشنا میکردند. ایشان در بحثهایش میگوید انسان اسلامی «رابینسون کرزوئه» ای نیست که در پستو پنهان شود و آنجا تقوای خود را حفظ کند. باید در امر اجتماعی مشارکت کند. چون بخش بزرگی از هویت انسانی انسان، در تعاملات اجتماعی شکل میگیرد و ساخته میشود؛ بنابراین نمیشود فردی ادعای مسلمانی کند و بگوید به اصلاح اجتماعی در جامعه کار ندارد.
ما این گرفتاری را در جامعه دانشگاهی و روشنفکریمان هم داریم. عزیزان مثلاً یک بار نکته را میگویند وقتی به آنها داغ و درفش نشان میدهند و آنها را میترسانند، فکر میکنند که دیگره حجت شرعیشان تمام شد و وظیفهشان را انجام دادهاند و موضوع را رها میکنند. اما اگر پیغمبر خدا هم این طور میاندیشید بعد از ابلاغ وحی و مشاهده بیاعتنایی ها، باید رسالت خود را رها میکرد. اگر این توجیه درست بود پیامبر هم این طور عمل میکرد در حالی که این طور نیست. نگاهی به زندگی دانشمندان بزرگ و بزرگان علم هم نشان میدهد که آنها اهل رها کردن نبودند. زندگی لویی پاستور را نگاه کنید و ببینید که آکادمی علوم فرانسه به نام علم، چقدر علیه نوآوریهای تمدن ساز او کارشکنی کرد، اما پاستور برای پیشبرد اهدافش پایمردی کرد تا هم خود جایگاه یافت و هم جهان و مملکتتش را نجات داد.
بسته اصلاح از کرههای دیگر برای ما نمیآید!
این خوب نیست که ژست رادیکال بگیریم و تحت عنوان این که «فایده ندارد»، کنار بکشیم و خودمان را به نفهمی بزنیم. چون این ژست عملا پشیزی نمیآرزد و کنار کشیدن نیروی اصلاح کننده باعث میشود تا این مناسبات لجن ادامه یابد. نباید منتظر بمانیم که اصلاح را از کرات دیگر برای ما بستهبندی کنند و بفرستند. بالاخره باید از خود مایه بگذاریم.
آنچه که به نظر من حیاتی است این که متفکران بزرگ توسعه میگویند وقتی که خطا صد بار تکرار شد، مسئله دیگر تفاوت دیدگاههای تئوریک نیست. اینجا منافع فاسدی با یکدیگر پیوند برقرار کردهاند که من ذیل آن مفهوم اتحاد سهگانه شوم و ضد توسعهای در ایران را توضیح دادم که چطور دلالها و واردات چیها با کوته نگری دولت و با بازیگرهای بازی بازار گرایی مبتذل در ایران از کل ماجراهای مربوط به حکومت و کسب و کار و علم، کوته نگریاش را گرفتهاند و بقیهاش را رعایت کرده اند.
چرا بازارگرایان داخلی برای خط قرمزهای بازارگرایی اهمیتی قائل نیستند؟
مثلا این که اگر در تئوری بازارگرایی، حداقل آبرویی در دنیا وجود دارد، به خاطر این است که این تئوری خط قرمزهایی دارد اما در ایران بازارگرایی مبتذل در ایران در تمام زمینه ها، ضد آن عمل میکند. مثلاً یکی از خط قرمزهای تئوری بازار، شفافیت و به هنگامی ارائه آمار و اطلاعات اقتصادی است. در ایران تا بحال دیدید یک بازارگرا، حذف وعدم ارائه آمارها برایش مهم باشد؟ عین این مساله در امنیت حقوق مالکیت است. برای یک بازارگرا امنیت حقوق مالکیت و بعد برابری یک خط قرمز است. اما برای یک بازارگرای ایرانی امنیت حقوق مالکیت چقدر مهم بوده است؟
چرا تئوری امور بازار را به خودش بدهید در مملکت الان ما جواب نمیدهد؟!
این که میگویند امور را به بازار بدهید تا از مزایای آن بهرهمند شویم برای این است که بازار را یک بازار همگن با بازیگرهای ذرهای فرض کردهاند تا ورود و خروج هیچ کدام از بازیگرها، تاثیری بر عملکرد بازار نگذارد. یعنی ستون فقرات تئوری بازار بر برابری کامل قرار داده شده است. در حالی که ما در این مملکت بازارگرایانی داریم که میگویند شوک درمانی پیشه کنید تا نابرابریهای ناموجه به فاجعهآمیزترین ابعادش برسد!
ما فقط یک گونه بازار نداریم ما بیشمار بازار داریم و هر کدام از این بازارها طرز عملشان تابع کیفیت نهادهای پشتیبان آن بازار است؛ بنابراین اگر نهادهای پشتیبان بازار به درستی کار کنند میتوان به سمت کارایی و بهینگی حرکت کرد. ولی اگر بد کار کنند فاجعه به بار میآید. نگاهی به آراء اندیشهورزان بزرگ مثل آمارتیاسن (آمارتیا کومار سن – اقتصاددان هندی برنده جایزه نوبل) یا ژوزف استیگلیتز (اقتصاددان آمریکایی برنده جایزه نوبل) و دیگران، مفاهیمی مثل بازارهای فاجعه ساز، رقابتهای شوم و مخرب را هم مطرح کردهاند و باید این مفاهیم را بشناسیم تا فریب هر بازارگرایی را نخوریم.
رهاسازی قیمت با آدرسهای فریبکارانه مثلث شوم اقتصاد ایران
از همه گونههای بازارگرایی، فقط یک گونه هست که کارکردهای موعود بازارگرایی را به عنوان یک تئوری برآورد میکند آن هم رقابت عادلانه است اگر رقابت عادلانه نباشد ما با رقابتهای فاجعه ساز و رقابتهای مخرب روبرو میشویم که نمونههایش را در صنعت ایران مشاهده میکنیم. این رقابتهای فاجعه ساز ما در ورطه یک رقابت مخرب خیلی فاجعه ساز قرار داده است.
بانک جهانی وقتی بحث از فضای کسب و کار دارد حتی یک مورد سخن از رهاسازی قیمت ندارد. اما در ایران که در چارچوب مناسبات رانتی در اسارت آدرسهای عوضی و فریبکارانه است، آن اتحاد سهگانه هم دائماً از شوک قیمتی و رهاسازی قیمتها سخن میگویند.
عوامل کلیدی بر فضای کسب و کار از نگاه بانک جهانی
نا اطمینانی نسبت به سیاستها
عوامل کلیدی مؤثر بر فضای کسب و کار و سرمایهگذاری مولد در کشورهای در حال توسعه از دیدگاه گزارش «دوینگ بیزنس» (فضای کسب و کار) بانک جهانی مهمترینش «نا اطمینانی نسبت به سیاست ها» است. این که سیاستها یک شبه تغییر میکنند و همهاش هم متأسفانه با شیوههای مشکوک و براساس یک اهداف ناصالح اتفاق میافتد. همه ماجرا این است که بسترهای رانت را تحت عنوان «رها سازی» باز کنند.
ثبات اقتصادی و کارآمدی تصمیمات حکومت
دومین عامل کلیدی ثبات اقتصاد کلان است. سوم مربوط میشد به کارآمدی اجرای تصمیمات حکومت. در ۳۰ سال گذشته تصمیم کارآمدی که به یک موفقیت غیرشعاری و غیر تو خالی برسد، میتوانید ذکر کنید؟ ما که مثلاً در زمینه توسعه کار میکنیم گفتهایم که طی بالغ بر ربع قرن گذشته تمام جهتگیریهای سیاستی و اجرایی کلیدی مندرج در برنامههای توسعه ایران با شکست مفتضحانه و کامل روبرو شده است. ماجرای شوک نرخ ارز این طور بود. خصوصیسازی هم شکست خورد. هدفمند کردن یارانهها هم همین طور. در مورد تعدیل نیروی انسانی هم همین طور.
در فساد و رشوه عمدتا جزء کشورهای پرفساد بوده ایم!
این استاد دانشگاه در بیان چهارمین معیار بررسی وضعیت کشور گفت: عامل کلیدی چهارم وضعیت کشور از نظر فساد و رشوه است. شرم آورست که ما در بیستساله گذشته جزء یکی دو استثناء، رتبه فسادمان همیشه در جهان جزء یک سوم پر فسادترین کشورهای دنیا بوده است. نمیشود اینقدر فساد را با سیاستهای نابخردانه گسترش بدهند بعد مردم عادی را دعوت به تقوا کنند! آقایان باید تقوایی از خود زمینه کفایت و اهلیت سیاستگذاری نشان دهند تا مردم با سر دنبالشان راه بیافتند. نمیشود که سیاستهای فسادزا و نابرابر ساز و مشروعیتزدا داشت و انتظار داشت بقیه تقوی پیشه کنند.
شفافیت آمار و اطلاعات
بانک جهانی پنجمین عامل را شفافیت از نظر آمار و اطلاعات و فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع اعلام میکند. آقایان میخواهند در پستو و پنهانی راجع به چهل و پنج میلیون آدم تصمیم بگیرند بعد هم انتظار دارند مصوباتشان مورد پذیرش قرار گیرد معلوم است که نمیشود اقناع کرد چون نمیتوان از قانون به مثابه ابزار زورگویی استفاده کرد. این غلط است و با معیارها سازگار نیست.
تربیت نیروی کار ماهر
ششمین عامل از نظر بانک جهانی، وضعیت تربیت نیروی کار ماهر است وقتی مناسباتی ایجاد کنید که هر کسی به یک حداقل صلاحیتی میرسد میخواهد مهاجرت کند، نتیجه این میشود بنگاههای تولیدی ما الان با بحران کارکنان ماهر روبرو هستند.
کیفیت زیرساختهای تامین شده
فرشاد مومنی در ادامه گفت: هشتمین عامل کلیدی از نگاه بانک جهانی که خیلی مهم است کیفیت زیرساختهای تأمین شده از ناحیه حکومت است. ببنید چه وضعی در این شاخص داریم که به نام اداره کل صنعت به صنایع نامه میدهند و میگویند خودتان فکری برای برق و گاز مصرفیتان بکنید و یا با تهدیدهای امنیتی صنایع را مجبور میکنند که یک روز کاری را تعطیل کنند یا افرادی را در لیست پرداخت حقوق قرار دهند در حالی که آن فرد لازم نیست در کارگاه حاضر شود. بعد با این همه میخواهند جایگاهی هم در تولید جهانی داشته باشند
اصلاحات با یکدستسازی حکومت اتفاق نمیافتد
اگر مبنا، خرد و دانایی و علم باشد، فهم
یدن اینکه چه کاری درست است و چه کاری غلط، چندان دشوار نیست اما آنچه که در ساختار تصمیم گیری تاثیر میگذارد منافع شخصی است که در شیوههای ضدتوسعه و فسادزا و ضد تولیدی تعریف شده است.
اصلاحات لازم با استراتژی یکدستسازی حکومت اتفاق نمیافتد بلکه باید با بازکردن راه برای مشارکت فعال مردم در سرنوشت اقتصادی و سیاسیشان اصلاحات را امکانپذیر کرد.
شگفتیهای اقتصاد ایران
زمانی در دانشکدهمان پیشنهاد داده بودم که یک درس سه واحدی یعنی به اندازه یک ترم تحصیلی مباحثی ارائه بدم تحت عنوان شگفتیهای اقتصاد ایران. با این مناسبات و با پشت کردن به علم و شفافیت و عدالت و تولید، سرزمین شگفتیسازی شده ایم. گزارش اتاق ایران درباره پایش ملی محیط کسب و کار که بهار ۱۴۰۲ منتشر شد میگوید که شاخص پایش ملی محیط کسب و کار در این فصل حکایت از بهبود اندک این شاخص دارد تقریباً تمام این بهبودهایی که عزیزان در هفته دولت مطرح کردهاند شبیه به این است. یعنی آمارهایی سراپا ابهام و تناقض و تعارض! اگر واقعا چنین است آثار عینیاش کجاست؟! با ظاهرسازی و ادعا که نمیشود کار کرد از یک طرف میگوید شاخص محیط کسب و کار بهبود داشته از طرف دیگر نمیگوید سبت به زمستان ۱۴۰۱.۳. ۱ دهم درصد از ظرفیتهای فعال بنگاههای اقتصادی کاهش پیدا کرده است! اگر فضای کسب و کار بهبود پیدا کرده باشد ما باید با جهش روبرو شویم ولی عکسش اتفاق افتاده است! یا در مرداد ۱۴۰۲ مرکز پژوهشهای مجلس گزارشی درباره پایش بخش حقیقی اقتصاد ایران منتشر کرده که میگوید از تیرماه ۱۴۰۲ نسبت به خرداد ۱۴۰۲ تولید و فروش شرکتهای بورسی که جزو شرکتهای بزرگ مقیاس ایران محسوب میشوند ۴.۷ درصد کاهش و در فروش ۵ درصد کاهش را تجربه کردهاند بعد میگوید مهمترین عامل توضیح دهنده این مسئله، محدودیتهای تأمین برق صنایع بوده است.
بحرانی به نام صرفه مقیاس!
از این نشست، فرشاد مومنی افزود: تمام مطالعاتی که تاکنون راجع به بحران صرفه مقیاس در ایران شده نشان میدهد در یک ساخت رانتی، وقتی بدون توجه به کیفیت محصول، قیمت و میزان ارزبری مجوز تولید داده میشود و بعد هم نسبت به تعمیق وابستگیهای ذلتآور به خارج و تسخیر بازار داخل توسط کالاهای مشابه خارجی بیتوجهی میشود و برنامهای هم برای رشد و اعتلا صنعتی وجود ندارد و بعد هم هر جا، هر گرفتاری پیدا شد به تبعیت از بازار گرایی مبتذل میگویند دروازهها رو باز کنید واردات کالا راه بیندازید یا قیمت را بالا ببرید، در این مناسبات، کمر مردم میشکند. و باید گفت که این شیوه حکمرانی جوابگو نیست.
صرفه مقیاس مال آن کشورهایی است که انگیزه اعتلا و توسعه دارند نمیشود که رباخوارها و دلالها را چاق و به توسعه پشت کنیم بعد برایمان سوال شود که چرا کار ما جلو نمیرود.
آنقدر بازار رباخواری را داغ کردهاند که امکان ندارد تولید کننده با دلالها و واردات چیها رقابت کنند
گزارشهای مربوط به فضای کسبوکار میگوید طی سه دهه گذشته که رویه شوک درمانی در ایران رایج بوده است؛ همواره یکی از بزرگترین بحرانها برای تولید کنندههای صنعتی در کشورمان «بحران دستیابی به سرمایه در گردش» مورد نیاز بوده است. یعنی آن قدر بازار ربا خواری را داغ کردهاند که برای تولیدکننده امکان ندارد که با دلالها و واردات چیها رقابت کند.
این که چرا تولید صنعتی فناورانه ابتدا به ساکن قادر به رقابت با را رانت جوها و ربا خورها و دلالها و واردات چیها نیست بحث مفصلی است. اما اگر میدان را برای این قشر باز کنید تولید نابود میشود و اگر تولید نابود شد و بنیه تولید تضعیف شد طبق آنچه که در کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» آمده است در هیچ عرصهای از حیات جمعی روی ثبات و آرامش نخواهیم دید.
هنرمندان هم به کمک بیایند
این اقتصاددان همچنین در ادامه نشست گفت: در هفتههای قبل گزارشی رسمی و تکان دهنده منتشر شده است که باید گریست به این که ما چه آبرویی از دین به نام سیاستگذاری اقتصادی میبریم. متنی از آلبر کامو میخواندم که خیلی جالب است. من بارها گفتهام که برای نجات ایران همه باید کمک کنیم هنرمندان هم باید کمک کنند والا صرفا کارشناسان زورشان نمیرسد. آلبر میگوید اگر در جایی دیدید پول سروری میکند فاتحه عدالت و آزادی را بخوانید معلوم است آن کشوری که چنین رماننویس با شرافت سطح بالایی داشته باشد میتواند در دنیا سرنوشتسازی کند. تو دنیا یعنی ما با یک نظام حیات جمعی روبرو هستیم؛ شما مانند این سخن از آلبر کامو را از توماس پیکتی (اقتصاددان فرانسوی) در کتاب «سرمایه در قرن بیست و یکم» میتوانید ببیند که میگوید اگر در کشوری بازده رباخواری و تجارت پول از بازده تولید بیشتر شد، فاتحه شایستهسالاری را بخوانید.
مفهومی به نام اقتصاد کازینویی!
جان مینیارد کنیز (اقتصاددان انگلیسی ۱۸۸۳ – ۱۹۴۶) در کتاب «پیامدهای اقتصادی صلح» میگوید اگر سراغ سیاستهای تورمزا بروید، جامعه را دچار آشفتگی میکنید و بازی جمعی به بازی قمارخانهای تبدیل میشود بعد میگوید ماجرای اتخاذ سیاست تورمزا به همین جا ختم نمیشود بلکه تولیدکنندهی تو، به افلاس میافتد، مردم به فلاکت میافتند و سرمایهداری کازینویی میشود! حالا از این زاویه این گزارشی گفتم را نگاه کنید، میگوید به واسطه رها کردن بانکهای خصوصی در خلق نقدینگی، روزانه شش هزار میلیارد تومان در ایران پول خلق میشود و از این مقدار، هفتاد درصدش نصیب ۰.۸ درصد از جمعیت میشود. یعنی نابرابریها ناشی از سلطه ربا و آقایی پول در ایران قابل مقایسه با هیچ عامل نابراب ساز دیگری نیست.
۵۰ درصد مردم حتی یک وام بانکی نگرفته اند!
عزیزان نقدینگی را رها کردهاند که در راستای مطامع ضد توسعهای رشد پیدا کند؛ بعد تولید کننده در اسارت ربا خوارها و طبق تمام گزارشهای پایش فضای کسب و کار، در بحران تأمین مالی سرمایه در گردش است. تولید کننده را بیچاره کرده اند، مردم رو هم آن طور به افلاس انداخته اند. وقتی گزارش رسمی حکومتی میگوید پنجاه درصد جمعیت ایران یک بار هم نتوانسته است وام بانکی بگیرد و وقتی که ۷۰ درصد نقدینگی نصیب ۰.۸ درصد جمعیت کشور شود، معلوم میشود ما با نابرابری خانمانسوز و خانهمان برانداز روبرو هستیم بعد آقایان اصل منشأ این فساد رو رها کردهاند و میگویند با کار فرهنگی نقدینگی را هدایت کنیم!
سخنانی متعلق به ۱۱۲ سال قبل!
این حرفهایی که من الان مطرح میکنم در سال ۱۹۱۱ توسط ژوزف شومپیتر (اقتصاددان و دولتمرد آلمانی ۱۸۸۳ – ۱۹۵۰) در کتاب اقتصاد توسعهاش میگوید هر کسی که میخواهد تمدنسازی کند باید سراغ صرفه مقیاس برود بعد حکومتگران گرامی ما این انحصار وحشتناک در توزیع نقدینگی برایشان مسئله نیست و تا تولیدکننده میخواهد جان بگیرد میگویند انحصار ایجاد کرده و میخواهند گردنش را بزنند. در این زمینه دکتر احمد سیف بحثی تاریخی مطرح کرد که بدون استثناء گردن زدن تولید صنعتی در ایران یک سرش به قدرتهای خارجی بر میگردد و یک سر آن به حکومت نالایق و متحدهای فاسدش اعم از رانت خورها و ربا خورها و دلالها مربوط میشود.
شرافتمندانه مشکل فساد را حل کنید
فرشاد مومنی همچنین در این نشست اظهار کرد: درخواست من از آقایان این است که شرافتمندانه مشکل فساد را در این مملکت در اولویت بگذارید چطوری برنامه میانمدت مینویسید و یک کلمه حرف راجع به فساد و ضرورت کنترلش وجود ندارد! این همه انرژی انسانی و مادی صرف میکنید تا یک سند بیکیفیت تشدید کننده مشکلات بیرون بیاید؟! حکومت گرامی باید متوجه شود که بحران صرفه مقیاس، کانون اصلی همه بحرانهای موجود در ایران در حیطه اقتصاد و توسعه است و با جهل و فساد، با وابستگیهای ذلت آور، با فلاکت، با انحطاط و شدت گیری عقبماندگی پیوند دارد و راه حلش هم این نیست که آمارها رو شکنجه بدهید تا نشان دهید که موفق بوده اید. باید راهحل اصولی در پیش بگیریم نه این که در چارچوب مناسبات سوداگرانه و دلال محور، این سوداگران خلق تقاضا کنند تا وقتی تولید داخل نتواند پاسخگو باشد بازار در بیثباتی و ناپایداری بیافتد.
وقتی که ما هشدار میدهیم که تولید را به مثابه نظام حیات جمعی نگاه کنید به معنای این است که فقدان تولید، پیامدهای سیستمی در کل عرصههای حمایت جمعی میگذارد و آن را دچار بحران میکند. دادههای رسماً انتشار یافته اجتماعی ما آنقدر فاجعهآمیز است که عزیزان آن را طبقهبندی کردهاند در حالی که این کار فقط پاک کردن صورت مساله است. بگذارید اشکالهای جامعه بر ملا شود و ما انرژیهایمان را روی حل اصولی آن بگذاریم.
ببینید اینها چطور تولید را در ایران، چه جوری محمل کسب رانت کردهاند که مثلا در برابر یک پاندمی که در همه جای دنیا تولید تکیه گاه ملت میشود، در ایران با پاندمی معلوم شد که صنعت در اقتصاد ایران متزلزلترین بخش است و هر بار هر شوکی که به اقتصاد ایران وارد میشود شدت شکنندگیاش برای بخش صنعت ما بیشتر است چون آن را میانتهی کرداند و با بزک نمایش داده میشود در حالی که تو خالی است. در حالی که مثلاً سهم رانتی معدنیها که بیشترین نقش را در فاجعه سازیهای اقتصادی اجتماعی در سه دهه گذشته در ایران داشته اند.
صنعت نساجی نابود شده است
به عنوان مثال سهم نساجی در اشتغال صنعتی در ایران در سال ۱۳۷۰.۳۱ درصد بود الان به زیر ۵ درصد رسیده است این یعنی نساجی نابود شده است. در جلسات قبل توضیح دادم که رانتی معدنیها بزرگترین دستاوردهایشان برای ایران این است که جزء آلوده کنندهترین صنایع هستند و دادههایش را هم ارائه دادم که چقدر در بحران محیط زیست و بحران آب نقش ایفا میکنند. این بحث را که واحدهای رانتی معدنی در کم آبترین استانهای کشور پر تعداد مستقر شدهاند را رها کردهاند بعد میگویند هر چه فریاد دارید بر سر بخش کشاورزی بکشید. بعد آمارهای دست کاری شده و دروغ درباره میزان مصرف آب کشاورزی مطرح میکنند و همه هم راضی هستند که معلوم نشود که نزدیک به یک سوم آب در شهرهای ایران به خاطر پوسیدگیهای لولههای انتقال آب هرز میرود.
مصرف کشاورزی را مطرح میکنند تا حواسها از رانتی معدنیها پرت شود
چرا؟ چون دو تا و نصفی تولید کشاورزی داریم و کسی نمیگوید در کشاورزی سیستم آبی غرق آبی انحطاطآور است در حالی که تمدن ایرانی بنیان گذار سیستم آبیاری کوزهای بودند که Who آن را بینظیر در صرفه جویی آب میداند. کسی درباره این نمیگوید که آموزش دهیم تا کارایی و بهره وری کشاورزی بالاتر برود. فقط فحش میدهند تا رانتی معدنیها در امان باشند. گزارش ملی محیط زیست را نگاه کنید با عدد و رقم نشان میدهد که به ازای هر یک متر مکعب رانتی که به رانتی معدنیها میدهند ابعاد وحشتناکی از رانت توزیع میشود وقتی میگوییم چرا این همه توجه میکنید، میگویند اینها ارزآور هستند!
نساجی ۱۵ برابر رانت معدنیها ارزآور است!
مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشش میگوید اگر مساله ارز آوری است نساجی را تقویت کنید که به صورت متوسط ۳ تا ۷ برابر رانتی معدنیها با میزان معین صادرات ارز میآورد. اگر نساجی تقویت شد و مکمل آن که پوشاک است تقویت شود ارز آوری این صنعت ۱۵ برابر رانتی معدنیها میشود. حتی نفع ملی هم اگر بخواهد در نظر گرفته شود ما باید این شیوه حکمرانی رانت محور و فسادزا و نابرابرساز را کنار بگذاریم و آن دریچه نجات بخش یعنی دریچه ایجاد یک حساسیت بنیادی نسبت به تمدن ساز بودن صرفه مقیاس است را باز کنیم.
در گزارش مربوط به سال ۹۸ آمده است که نرخ رشد اقتصادی ۷.۶- درصد بوده است در حالی که رشد صنایع ۱۶.۶- درصد شده است این واقعا مصداق این است که در تمام دنیا میگویند «هر چه بگندد نمکش میزنم وای به روزی که بگندد نمک». هر جا اختلال ایجاد میشود بنیه تولید فناورانه جور کشی میکند و مشکلات را برطرف مینماید حال ببینید پشت کردن به صرفه مقیاس و تولید محوری و رو کردن به رانت و ربا و فساد با صنعت و توان تولید ما چه کرده است.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی در پایان سخنانش، تاکید کرد: امیدوارم عزیزان متوجه شوند که در غیاب یک تولید فناورانه مبتنی بر صرفه مقیاس ما روی آسایش و امنیت در ایران نخواهیم دید. باید این را حکومت گران گرامی متوجه شوند و قبل از مرگ سهراب نوش داروهایشان را برسانند وگرنه ما خیلی خیلی زیان خواهیم دید. سقوط بنیه تولیدی بزرگترین تهدید امنیت ملی در طول تاریخ بشر بوده است و هر قدر که به زمان جدید نزدیکتر میشویم ضریب این مساله افزایش مییابد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0