شکاف اکثریت ناراضی _اقلیت وفادار نگران کننده است!
عوامل امتناع از توسعه فرهنگی در ایران امروز موضوع سخنرانی سیدرضا صالحیامیری، جامعه شناس و مدرس دانشگاه در نشست فرهنگ در برنامههای توسعه بود که به میزبانی خانه اندیشمندان علوم انسانی و با همراهی نعمتالله فاضلی و روحالله نصرتی برگزار شد. صالحیامیری در آغاز گفت: من بجای نظریهپردازی که البته در جای خود مهم است، […]
عوامل امتناع از توسعه فرهنگی در ایران امروز موضوع سخنرانی سیدرضا صالحیامیری، جامعه شناس و مدرس دانشگاه در نشست فرهنگ در برنامههای توسعه بود که به میزبانی خانه اندیشمندان علوم انسانی و با همراهی نعمتالله فاضلی و روحالله نصرتی برگزار شد.
صالحیامیری در آغاز گفت: من بجای نظریهپردازی که البته در جای خود مهم است، روی تجربه زیسته متمرکز شدهام و عوامل امتناع از توسعه فرهنگی در ایران امروز را در ۱۴ محور شناسایی کردهام.
به نقل از انصاف نیوز، او فقدان الگوی حکمرانی مطلوب فرهنگی را نخستین عامل امتناع ایران از توسعه فرهنگی دانست و گفت: به این جمعبندی رسیدهام که اگر قرار بر بازسازی ساختار فرهنگی باشد، حتما به تغییر نگاه در حیطه حکمرانی فرهنگی نیاز داریم.
صالحیامیری با اشاره به اهمیت بازتعریف شاخصهای فرهنگی، از تلاش خود برای بومیسازی این شاخصها خبر داد و ادامه داد: مهمترین شاخصهای فرهنگی در جهان همگرایی حاکمیت و مردم است و شاخصهایی مانند به رسمیت شناختن تنوع و تکثر فرهنگی و اجتماعی، مشارکتجویی مردم، حاکمیت قانون، پاسخگویی و نظارتپذیری، کاهش نابرابریها، تاکید بر شایستهسالاری و… را میتوان برشمرد.
این جامعهشناس گفت: بنیان آسیبها در کشور را حکمرانی نامطلوب میدانم.
او فقدان انسجام فرهنگی را دومین عامل امتناع از توسعه فرهنگی در ایران معرفی کرد و ادامه داد: فقدان انسجام یک کانون بحرانزا در جوامع است و من در کتاب «انسجام ملی» خودم به طور مفصل درباره آن صحبت کردهام.
صالحیامیری انسجام را هماهنگی اورگانیک یک جامعه برای حرکت به سمت اهداف عالیاش دانست: در یک کلام انسجام، در حقیقت ستون و مقوم توسعه فرهنگی است؛ حداقل ۵ قوم و ۶ هزار گویش در این جامعه متکثر وجود دارد. قطار توسعه هیچگاه نمیتواند به مقصد برسد جز اینکه انسجام فرهنگی را در درون خود شکل دهد.
رئیس اسبق کتابخانه ملی گفت: یکی از بزرگترین چالشهای نظام سیاسی در ایران امروز عدم انسجام است؛ هم انسجام سیاسی، هم انسجام اجتماعی، هم انسجام اقتصادی با مشکل جدی روبهروست در حالیکه انسجام با توسعه فرهنگی رابطه وثیق و معناداری دارد.
او افول شتابناک سرمایه اجتماعی را سومین عامل امتناع از توسعه فرهنگی خواند: سرمایه اجتماعی ترکیبی از مشارکتجویی، اعتمادسازی و رضایتمندی است. وقتی اکثریت مردم یک جامعه، انگیزه مشارکت و حمایت از سیاستها و برنامهها و اهداف فرهنگی ساختار را نداشته باشد، هیچگاه توسعه فرهنگی شکل نمیگیرد.
این چهره فرهنگی ادامه داد: در این شرایط، مخاطب اصلی سیاستهای فرهنگی رسمی، یک جمعیت محدود و وفادار است اما قاطبه جامعه که با این گفتمان هماهنگ نیست و آن را مسئله خود نمیداند، در بستر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی یا از هر طریق دیگری، ارزشهای خود را تولید و مصرف میکند.
صالحیامیری پذیرش ارزشهای رسمی ساختار را منوط به ایجاد اعتماد میان مردم و حاکمیت بیان کرد و گفت: تا این اعتماد به وجود نیاید، سیاستهای فرهنگی رسمی فقط بخش کوچکی از جامعه را راضی میکند.
سخنران چهارمین عامل امتناع از توسعه فرهنگی را مداخله حداکثری دولت در حوزه فرهنگ معرفی کرد و ادامه داد: دولت بجای هدایت و حمایت، تصدیگری را در دستور کار قرار داده است.
صالحیامیری گفت: موتور توسعه فرهنگی، نهادهای مدنی و عمومی خصوصی هستند. رابطه عمودی در روابط فرهنگی ما، یعنی نظام دستوری و سلسلهمراتبی باید جای خود را به روابط افقی بدهد. این روابط از بالا به پایین هیچگاه به توسعه فرهنگی منجر نمیشود چنانکه تجربه ۴۰ و چند ساله سانترالیسم فرهنگی در کشور آن را به اثبات رسانده است.
او مداخله حداکثری دولت در امور فرهنگی را مسبب انگیزهکشی و خلاقیتکشی دانست.
دستگاه تولید انزجار، گریز و ستیز
شاخص پنجم از نظر سخنران رادیکالیسم فرهنگی بود. او گفت: رادیکالیسم فرهنگی ضدعقلانیت فرهنگی عمل میکند، به گفتگو، تعامل و سازگاری باور ندارد. پویایی و نشاط را به رسمیت نمیشناسد و صرفا در بستر انجماد و جزمیت میاندیشد. بنابراین در برابر تغییرات فرهنگی، مقاومت نشان میدهد.
صالحیامیری گفت: تمام تنشهای موجود در جامعه ایران به خصوص در یکسال اخیر، ریشه در همین انجماد و انسداد فرهنگی دارد.
نصرتی، ادامه داد: یک تفاوت جوامع مدرن و جوامع سنتی این است که جوامع سنتی به سه طبقه از نیازهای بشری پاسخ میداد اما جامعه مدرن است که به دو طبقه از نیازهای انسانی در راس هرم، یعنی نیاز به احترام و خودشکوفایی یا استعلا پاسخ میدهد و درست همینجاست که فرهنگ موضوعیت پیدا میکند.
این استاد دانشگاه به رابطه رونق فرهنگ و رونق اقتصاد اشاره کرد و گفت: روشن است که جامعه درگیر معیشت، نمیتواند به توسعه فرهنگی فکر کند.
او وضعیت طبقه متوسط را عامل مهم رونق فرهنگی معرفی کرد و افزود: این طبقه است که برای خودشکوفایی و استعلای خود و خانوادهاش تلاش میکند. با این تفاوت که پیشتر، نگاه نخبهگرایانهای وجود داشت که باور داشت طبقه بالای جامعه کالای فرهنگی را تولید میکند و سیستم یا نظام شرایطی برای مصرف این کالاها ایجاد میکند اما در رویکرد جدید، گفته میشود طبقه متوسط کالای فرهنگی را تولید و کالای فرهنگی را مصرف میکند.
این استاد دانشگاه گفت: از اینجا به بعد بحث مشارکت همگانی در توسعه فرهنگی موضوعیت پیدا کرد و نظام تولید فرهنگ بر این اساس خود را سامان داد.
بی توجهی به ترجمان فرهنگی سیاسیت های اقتصادی
نصرتی به برنامههای توسعه پس از انقلاب اشاره کرد: در این برنامهها فرهنگ عمدتا با دو رویکرد کالا و محصول یا سبک زندگی تعریف شده است اما تقریبا همه آنچه ذیل فرهنگ تعریف شده، به شکلی انتزاعی بوده و ارتباطی با سایر بخشها نداشته است.
او گفت: اشکال برنامههای توسعه این است که تناقض درونی دارد؛ تقریبا ۶ مضمون در برنامههای توسعه دائم تکرار شده که شامل خودکفایی، تقویت فرهنگ اسلامی، کوچکسازی دولت، توسعه مناطق آزاد و کاهش هزینههای دولت بوده است اما ترجمه فرهنگی این رویکردهای اقتصادی به کلی نادیده گرفته شده است.
نصرتی به سبک زندگی شکلگرفته در جزیره کیش اشاره کرد و ادامه داد: وقتی رویکرد برنامه توسعه مناطق آزاد است، کیش با مختصات و ویژگیهای خود رشد مییابد و حامل نوعی خاص از سبک زندگی میشود که اتفاقا مورد پسند نظام رسمی هم نیست و با آن مخالفت میکند.
او با بیان اینکه در برنامههای توسعه میدان اقتصاد و میدان فرهنگ کاملا مستقل از هم دیده شده، اضافه کرد: هدفگذاری اقتصادی برنامههای توسعه نمیتوانسته با خواست اخلاقی و فرهنگی مذکور در همان برنامه سازگار باشد؛ یعنی وقتی میگوییم رشد اقتصادی، ما به ازای آن دامنزدن به فرهنگ مصرفی است. به عبارت دیگر فرهنگ مصرف از دل رشد اقتصادی درمیآید و تاکید همه برنامههای توسعه، رشد اقتصادی بوده است اما همزمان یک آرزو یا خواست اخلاقی ضدمصرفی هم به عنوان ارزشهای رسمی تبلیغ و ترویج میشده است.
نصرتی با انتقاد از افت کیفیت برنامههای توسعه در کشور گفت: یکی از آسیبهای جدی برنامههای توسعه این است که اساسا ظاهرا قرار نیست مورد ارزیابی و پایش قرار بگیرد.
او برنامه هفتم را یکی از پر اشکالترین برنامههای توسعه نوشتهشده در کشور خواند و گفت: غیر از غلطهای املایی و انشایی بسیار زیاد، به نظر میرسید پیشنویس برنامه فقط نوشته شده تا نوشته شده باشد. یعنی مادهای آمده است که بندهایش ارتباطی به آن ندارد.
نصرتی ادامه داد: برنامه هفتم در حوزه فرهنگ، دچار بیبرنامگی مطلق است و به روشنی نشان میدهد حکمرانی در ایران فاقد هرگونه سیاست فرهنگی است.
او گفت: به نظر میرسد برنامهریزان کشور این تصور را داشتهاند که مسیر اقتصاد را ترسیم میکنند اما مانع بردادههای فرهنگی آن میشوند و حوزه فرهنگ را طبق خواست و باور خود سامان میدهند. به عبارت دیگر، روی رشد اقتصادی تاکید میکنند اما گمان میبرند میتوانند مصرفگرایی را کنترل کنند.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران اضافه کرد: برنامه هفتم هیچ کمکی به این جامعه برای حرکت به سمت توسعه فرهنگی نمیکند.
نصرتی گفت: ماشین فرهنگ از حرکت ایستاده است، اما نه به خاطر آنکه بنزین ندارد. مسئلهاش بنزین نیست، روغن است و روغن در بحث ما سرمایه اجتماعی، سرمایه نمادین و سرمایه فرهنگی است و تا وقتی رویکرد ما در نوشتن برنامه توسعه چنین باشد، ماشین فرهنگ حرکت نخواهد کرد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0