با گرامیداشت روز ارتباطات و روابط عمومی ها ؛

مشکل ریشه ای «روابط عمومی» در جامعه بی اعتنا به «افکار عمومی»

علی کریمی پاشاکی__ روزنامه نگار ۲۷ اردیبهشت، روز ملی روابط عمومی و ارتباطات است؛ اما به رغم اینکه سالهاست از تاسیس رشته ها و دانشکده های ارتباطات در ایران می گذارد و سالی چند صد نفر تحصیلکرده در این زمینه وارد جامعه می شوند، و هر سازمانی نیز دم و دستگاهی به نام روابط عمومی […]

علی کریمی پاشاکی__ روزنامه نگار

۲۷ اردیبهشت، روز ملی روابط عمومی و ارتباطات است؛ اما به رغم اینکه سالهاست از تاسیس رشته ها و دانشکده های ارتباطات در ایران می گذارد و سالی چند صد نفر تحصیلکرده در این زمینه وارد جامعه می شوند، و هر سازمانی نیز دم و دستگاهی به نام روابط عمومی دارد، هنوز روابط عمومی به لحاظ موقعیت سازمانی و منزلت اجتماعی، متاسفانه در جایی که باید باشد، نیست! چرا؟
علمای علم ارتباطات تلاش دارند تا فقدان جایگاه شایسته روابط عمومی ها را به ضعف های بوروکراتیک و یا فرهنگ شخصی و سازمانی نسبت دهند اما به نظر می رسد ، موضوع قدری فراتر از این حرف ها و تا حد زیادی مربوط به نوع معرفت و اندیشه سیاسی حاکم بر جوامع است.
در آغاز رنسانس و قرون جدید در اروپا، شعاری مطرح شد با این عنوان که « صدای مردم، صدای خداست!» و منظور از صدا، نظر و خواسته و رد و تایید امور، توسط مردم بود. به این ترتیب، پدیدهایی به نام « افکار» عمومی ظهور کرد و تبدیل به قدرت و بازیگری مهم در مناسبات سیاسی و اجتماعی شد.
افکار عمومی قدرت را ملزم به پاسخگویی کرد و بعد از آنکه «بود و نبود قدرت» به قضاوت افکار عمومی پیوند خورد، دستگاه « روابط عمومی» پدید آمد که واسطه انتقال پیام و یا وسیله توضیح عملکرد سازمان های دولتی و خصوصی برای مردم و افکار عمومی شد. چرا؟ چون قضاوت مردم تعیین کننده و عامل بقاء و زوال قدرت و ثروت شد. مردم می توانستند عملکرد یک نهاد و سازمان را نپسندند و آنرا به زیر بکشند و یا محصول و خدمات یک بنگاه و شرکت دولتی و خصوصی را نپسندند و نخرند و آنرا ورشکست کنند.
در جامعه ایران نیز، ماهیت، ضرورت و منزلت روابط عمومی ها بی ارتباط با جایگاه و اهمیت افکار عمومی در همان معرفت سیاسی و مناسبات قدرت نیست. موضوع بی اعتنایی یا کم اعتنایی به افکار عمومی، مشکل امروز و دیروز ما هم نیست. حتی با اینکه ۲۰۰ سال است تجربه مدرنیته داریم، هنوز هم صدای مردم، صدای خدانیست که هیچ، حتی ناله بنده خدا هم به حساب نمی آید !
کدام خواسته و تمایل و یا اعتراض و بی میلی مردم توانسته است باعث تثبیت یک سیاست یا چرخشی در یک خط مشی حداقل اقتصادی جامعه شود؟ چند درصد مقامات و یا مدیران و صاحب منصبان کشور تا کنون، به دلیل نارضایتی عمومی اکثریت جامعه و یا قضاوت افکار عمومی و یا محصول نامرغوبی که به مصرف کننده ارائه می کنند، جابجا شده اند؟
اگر قرار باشد بود و نبود یک موقعیت و مقام و یا تولید کننده کالا و خدماتی در جایی غیر از قضاوت عمومی تعیین شود، چه دلیل دارد که دارنده ی قدرت و کالا و خدمات، اصلا بخواهد برای مردم توضیح دهد؟
وقتی نحوه ی انتصاب مدیران دستگاهها و سازمان های دولتی، به جای ارزیابی میزان رضایتمندی کارکنان و ارباب رجوع و کیفیت و بهره وری آنان، در جایی بیرون از سازمان و دالان های رفاقتی، ایدئولویگ و رانتی انجام پذیرد، طبیعی است که آن مدیر و وزیر و رییس سازمان به جای ایجاد رضایتمندی در
حوزه ی کاری، به دنبال جلب رضایت در بیرون از سازمان باشد و برای روابط عمومی به عنوان دستگاه تولید رضایتمندی کارکنان و جامعه، تره هم خرد نکند! روابط عمومی اسباب رضایتمندی است اما باید دید که رضایتمندی یا نارضایتی عمومی در سیاستگذاری های کنونی چه محلی از اعراب دارد،!?

در خاتمه این روز بزرگ را به تمامی مدیران و فعالان روابط عمومی های دستگاه های مختلف اجرایی و قضایی و تقنینی ضمن خسته نباشید،شاد باش عرض می کنم.